مدتی پیش کتابی را به مدرسه بردم، دوستم شروع به سوال کردن در مورد کتاب و نویسنده کرد و آخر کلماتش این بود: الان فهمیدم یه سری کتاب ها واقعا بد نیستن. حالا چرا این حرف را زد؟ چون موضوع کتاب در مورد فردی خداناباور بود! ( قطع به یقین الان متوجه مذهبی بودن دوستم شدید ) و من داشتم تلاش می کردم بهش توضیح بدم که اصلا کتاب ربطی به این موضوع نداره اما انگار همه تلاش هایم بیهوده بود و گفت: اول و آخر که رو ذهنت تاثیراتی می زاره »
راست می‌گفت تاثیرات می زاره اما این تاثیرات ممکنه مثبت یا منفی باشه و نکته ای که باعث می‌شد به حرف او توجه نکنم این بود که این کتاب اصلا به موضوع خدا نپرداخته بود. از طرفی اگر قرار باشد اعتقاد کسی به خدا آنقدر ضعیف باشد که با کتاب یا خواندن جملاتی از آن فرد کل اعتقادش بر باد برود همان بهتر که اعتقادی نداشته باشد ...
و جالب این بود که وقتی جملات آن نویسنده را براش می فرستادم در عین حال که نویسنده بسیار جدی سخن می گفت و واقعا حق می گفت دوست من واکنشی جز مسخره کردن آن فرد نداشت :/ ( هنوز هم نمی دونم چرا باهاش دوستم شاید به خاطر این باشه که هر موقع حرف از اعتقادات میشه من حرف را می عوض می کنم، دلیل این کارم اینکه اولا آنقدر تعصبی هست که حرف دیگران را نپذیرد و دوما سه ماه ابن کار را انجام دادم و نتیجه ای جز ناراحتی و اعصاب خورد کنی نداشت )
به نظرم باید شعور این را داشته باشیم که بپذیریم انسان ها را صرفا با دین و اعتقادات قضاوت نکنیم و برچسب بد بودن نزنیم.
البته این پست را با این مسئله شروع کردم اما در کل قصد صحبت در مورد این را داشتم که آیا کتاب بدی وجود دارد یا نه
آنچه که در مورد وجودیت کتاب خوب و بد می گویم صرفا شخصی هست و ممکنه غلط باشه.
یک سری کتاب ها بودن که من اصلا دوستشون نداشتم و نصفه رها می کردم اما در عین حال وقتی نظرات خوانندگان آن کتاب را مطالعه می کردم با عنوان هایی همچون « این بهترین کتاب هست و چرا معروف نشده؟ » مواجه می شدم، پس این کتاب برای عده ای خیلی جذاب بوده آیا این دلیل میشه که من بگم وای چه کتاب بدی بود البته با ذکر اینکه « به نظر شخصی این کتاب خیلی عالی نبود » اشکالی ندارد ولی اول و آخر سلایق افراد متفاوت است و فردی که قصد خواندن کتاب را دارد میان نظرات مثبت و منفی سردرگم می شود!
با این حساب باید کتابی را مطالعه کرد و نمی توان صرفا به نظر دیگران اتکا کرد ( این که موضوع اصلی کتاب ها مشخص است می تواند کمک زیادی در تصمیم خواندن و یا نخواندن کتاب بکند )
به طور خلاصه کتاب ها دسته بندی به اسم خوب و بد ندارند اول به دلیل اینکه سلیقه ای هستن و دوم به دلیل اینکه هر کتاب نویسنده ای دارد و آن نویسنده به عنوان یک انسان حق آن را دارد که در کتاب خودش آنچه را که آموخته و تجربه کرده بنویسد ( منظورم دید فکری اون فرد هست، به دلیل اینکه حتی وقتی کتابی با موضوع رمان نوشته می شود می تواند بیانگر داستان پردازی نویسنده باشد که این داستان پردازی ها نشأت گرفته از محیط بیرون و درون است ) و ممکنه یک سری افراد با ذهنیت و نوشته های آن فرد مخالف باشند و در عین حال می تواند طرفداران خوبی هم داشته باشد.
و افسوس که ما نه تنها آدم ها را قضاوت می کنیم بلکه حتی کتاب ها را با توجه به جلد کتاب انتخاب می کنیم. ( تشکر از دوستانی که از ظاهر قضاوت نمی کنند.)
در آینده قصد مطالعه یکی از این کتاب ها را دارم و بعد براتون می نویسم که آیا درون کتاب هم همچون ظاهرش بود یا نه
ی دانند در اصل یک کتاب مذهبیه )
کتاب هایی که ذکر شدن خیلی پرفروش بوده اند و طرفداران خوبی هم دارند و گفتم من خودم این کتاب ها را نخوندم و حق این که بگم زرد هستند یا نه را ندارم پس اگر کتاب های مورد علاقه شما هستند امیدوارم ناراحت نشده باشید. اگر این کتاب ها را خواندید خوشحال میشم نظرتون را بدونم در مورد اینکه زرد هستند یا نه.
روانشناسی زرد چیست؟ ( کتاب )
در واقع کتاب هایی که بی پایه و اساس علمی نوشته می شوند روانشناسی زرد هستند و این کتاب ها به شما می گویند هر آنچه که بخواهید به دست می آورید و یک سری راه حل ساده مثل ایمان قوی و دعا ارائه می دهند.
گفته می شود روش مشخصی برای شناسایی این کتاب ها وجود ندارد. هدف این کتاب ها بیشتر خوب کردن حال و حس است و واقعا هم این کتاب ها این کار را انجام می دهند اما فکر می کنم مدت کوتاهی حال خوب به شما می دهند مثل مسکن ها که مدتی درد را کاهش می دهند اما مجدد بعد از چند ساعت درد باز می گردد.
یک سری نشانه کلی این دست کتاب ها:
۱- علمی نیستند
۲- ارائه راهکارهای رویایی و ...
۳- با یک سری مثال ها ادعا دارد که این روش ها برای همه جوابگو است.
در خصوص این کتاب ها هم یک سری افراد استقبال زیادی می کنند و بعضی ها هم معتقد هستند این کتاب ها اصلا خوب نیست. ( به نظرم بستگی به شرایط روحی شما در بازه مطالعه کتاب دارد اگر ناامید باشید احتمالا خیلی از این دست کتاب ها استقبال می کنید. این نکته را بگم طبق تجربه شخصی این کتاب ها همیشه نمی توانند شما را امیدوار کنند بلکه بعضی مواقع نتیجه عکس می دهند. )
چند کتاب زرد:
چهار اثر فلورانس
راز
بنویس تا اتفاق بیافتد
من پیش از تو ( و دو یا سه جلد دیگر)
خودت باش دختر
ملت عشق
اثر مرکب
کیمیاگر
( این لیست نوشته من نیست )
بین این چند کتاب فقط چهار اثر را مطالعه کردم و خب از همون اول خوشم نیومد چون احساس کردم کل کتاب نویسنده داره میگه اگر بشینید و دعا کنید و ایمان داشته باشید هر آنچه بخواهید به دست می آورید. با اینکه توصیه میشه کتاب روانشناسی زرد مطالعه نکنید اما فکر نمی کنم یک بار مطالعه آنها ضرری داشته باشه حتی چهار اثر که جز روانشناسی زرد معرفی می‌شود چکیده های قشنگی دارد که نمیشه گفت زرد هستند. ( البته اینم بگم که چهار اثر یک جورایی معنوی بود و مربوط به مسیحیت. نویسنده به جملات عیسی مسیح هم اشاره می کند. از همین رو نمی دونم چرا این کتاب را جز روانشناسی می دانند در اصل یک کتاب مذهبیه )
کتاب هایی که ذکر شدن خیلی پرفروش بوده اند و طرفداران خوبی هم دارند و گفتم من خودم این کتاب ها را نخوندم و حق این که بگم زرد هستند یا نه را ندارم پس اگر کتاب های مورد علاقه شما هستند امیدوارم ناراحت نشده باشید. اگر این کتاب ها را خواندید خوشحال میشم نظرتون را بدونم در مورد اینکه زرد هستند یا نه.
امیدوارم مفید واقع شود :)
