سمیرا جورابچیان
سمیرا جورابچیان
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بالاخره دارم شروع میکنم

بالاخره دارم شروع میکنم... بعد از کلی گشتن و جستجو برای پیدا کردن بستر نوشتنی که به دردم بخوره، دوباره برگشتم به همین ویرگولک... الان دیدم که دو سال پیش هم میخواستم اینجا فعالیت کنم، ولی وقت نذاشتم براش و حتی مطلبم رو نصفه رها کردم.

من تازه میخوام شروع کنم به نوشتن، همون چیزی که همیشه دوست داشتم ولی این قدر در پس ذهنم بوده که متوجهش نمیشدم. در مطلب بعدی حتما توضیح میدم که چی شد و چه اتفاقی افتاد که الان اینجام. این بار دیگه رهاش نمیکنم. کلی حرف دارم برای گفتن و کلی شوق! اینقدر شوق دارم که الان دارم با گوشی اینجا تایپ میکنم و مثل همیشه دنبال بهترین وضعیت ممکن نیستم. جدیدا فهمیدم یه سری از شوق و ذوق هام رو سر اینکه میخواستم در وضعیت و موقعیت بی نقصی قرار داشته باشم، از دست دادم. مثلا همین پستی که برای دو سال پیشه، مطمئنم که گذاشتم سر فرصت و پای لپتاپ بشینم و ادامه ش بدم. کاری که همین چند دقیقه پیش، قبل از اینکه شروع کنم به نوشتن این پست، نزدیک بود انجام بدم. ولی خدا رو شکر بالاخره متوجه شدم که وقتی ذوق و شوق کاری درونم ایجاد میشه باید بهش جواب بدم، تحت هر شرایطی که ممکنه، نه شرایطی که ایده آله...

آخ از این ایده آل گرایی! خیلی داغونه..

فکر میکنم برای شروع کافیه.. خوشحالم که بالاخره کاری که دوستش دارم رو شروع کردم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید