(از مجموعه خاطرات جذاب فریبرز)
احتمالاً سال ۱۳۶۴، مدرسه سلمان فارسی، روستای خانقاه بفراجرد، شهرستان خلخال
اولین روز مدرسه همیشه برای هر دانشآموزی هیجانانگیز و دلهرهآور است. من، فریبرز رسولی، آن روز برای اولین بار پا به مدرسه سلمان فارسی گذاشتم. مدرسهای که قرار بود دنیای جدیدی را برایم باز کند.
معلم کلاس اول ما، آقای گنجعلیزاده، مردی مهربان اما جدی بود. رسم بود که در اولین جلسه کلاس، معلم از دانشآموزان میخواست یکییکی بلند شوند و نام و نام خانوادگیشان را بگویند.
کلاس ما دو ردیف داشت و روی هر میز دو نفر مینشستیم. من در ردیف دوم بودم و حدوداً پنج میز در هر ردیف وجود داشت.
نوبت بچهها که میشد، هر کدام سریع بلند میشدند، اسمشان را با عجله میگفتند و فوراً مینشستند. من که کمی استرس داشتم و هنوز با جو کلاس و معلم آشنا نبودم، دچار اضطراب شدم.
وقتی نوبت بغلدستیام، بهنام جباری رسید، او با اعتمادبهنفس بلند شد و سریع گفت:
"بهنام جباری"
و بلافاصله نشست.
نوبت من بود. قلبم تندتند میزد. با عجله بلند شدم و ناخودآگاه گفتم:
"فریبرز جباری!"
و سریع نشستم!
معلم با تعجب نگاهی به من و بهنام انداخت.
"شما فامیل هستید؟!"
من که تازه متوجه اشتباهم شده بودم، با ترس و لرز گفتم:
"خیر آقا..."
معلم خندید و گفت:
"پس چرا فامیلی شما دو نفر یکیه؟!"
همه کلاس خندیدند و من از خجالت سرخ شدم! آن روز، اولین اشتباه من در مدرسه، تبدیل به یکی از بامزهترین خاطراتم شد.
و امروز، بعد از ۴۵ سال، که خودم معلم هستم، وقتی یاد آن روز میافتم، لبخند روی لبانم مینشیند...
پایان