پیشگفتار:
خب.. سلام رفقا :)
از وقتی که چالش بیو رو گذاشتم حدود یک سال میگذره. چقدر سریع و عجیب گذشت!
با استقبال غیر قابل انتظاری مواجه شدم، ممنون از همکاری و لطف همه دوستان :)
این بار ایده متفاوته و طبق رسم چالش ها، یک موضوع شخصیتمحوره. فکر میکنم بهانه خوبی باشه برای اون دسته ای که مشتاق نوشتن هستن ولی قلم شون بهاصطلاح قندیل بسته و توی ایدهپردازی مردد موندن، تا برگردن به چرخه واژگان و پیاده سازی افکارشون بر روی کاغذ.
درمورد خود قضیه، معتقدم اغلب ما خودمون رو شخصیت های متفاوتی فرض میکنیم که اجتماع اونها، یک آدم واحد رو تشکیل داده. به طوری که توی تصمیم گیری ها حس میکنیم یه میز گرد چیده شده و به اهمیت جلسات پنتاگون قراره مذاکرات حیاتی صورت بگیره تا ما با رای اکثریت شخصیت های کوچکمون، یه کاری رو انجام بدیم! با درنظر گرفتن اینکه زیاده روی توی این مسئله منجر به اختلالات شخصیتی میشه، تا حد نرمال و کنترل شده اش رو فرض میکنیم تا آسیبی وارد نکنه.
منظور از شخصیت های متفاوت، خصوصیات و استعدادهای فردیه که به صورت تفکیک شده، در کالبد کاراکترها به تصویر کشیده شده.
ایده نهایی:
به طور جمع بندی و خلاصه شده، شخصیت های متفاوت نمادی از اجزای تشکیل دهنده هر فرد هستند.
البته باز هم اشاره میکنم که بر اساس منبع علمی نقل نمیکنم و نظر شخصیم رو میگم تا به توضیح دقیق تر ایده چالش برسم:
اگر شخصیت/ مود/ ساید خودم رو توی 4 دسته تقسیم کنم، هر دسته چه اسمی داره؟ یا اون کاراکتر، چه لباس و رفتارهایی داره؟
پاسخ های خودم:
۱- وجهه احساسی و شعردوست یا poet side
۲- وجهه تاریک یا dark side
۳- وجهه نقاب یا mask side
۴- وجهه اِلفوی!
۱- توی این مود معمولا درصد آسیب پذیریم بالاتره، دوست دارم کتاب فروغ فرخزاد رو باز کنم و ساعت ها شعر بخونم، رجوع کنم به کتب نویسندگان فیلسوف و ادبیات سنگین، خودم ادبی بنویسم و خلاصه... انجمن شاعران مرده!
۲-کم پیش میاد اینطوری بشم. اگه خط قرمز ها رد شده باشه یا بیش از حد عصبی شده باشم و کاسه صبرم لبریز شده باشه، مثل یه ببر گرسنه درنده میشم و توی سکوت به چیزهای نه چندان خوشایندی فکر میکنم. هرچند که اجازه انجام و حتی گفتن نود درصد اونها رو به خودم نمیدم، ولی از نظر روحی انرژی زیادی می گیره و سردرد های مکرر به همراه داره.. نهایتا یه بخش غیرقابل سانسور از منه.
۳- وجهه آروم و کم حرفی که توی اکثر مواقع، علی الخصوص مکان های اجتماعی از من وجود داره. نقاب از نظر دروغین بودن نه، از نظر اینکه قابل تشخیص نیست توی سرم چه خبره و زندگی شخصیم چه وضعیتی داره که خوب یا بد بودن حالم رو تعیین کنه. یه چهره نسبتا ثابت، فکر میکنم همه این چهره رو داشته باشن.
۴- چند وقت پیش یه نفر خارج از پلتفرم ویرگول گفت که تو با این رفتارهات و قلمت، چجوری میتونی شوخ طبع باشی و انقدر متفاوت به نظر بیای؟
نزدیک ده دقیقه داشتم فکر میکردم چه جوابی بدم. نه رشته انسانی ام که ادعایی توی ادبیات تخصصی و علوم و فنون داشته باشم، نه به طور حرفه ای این دست مسائل رو مطالعه کردم، یه ادم معمولی ام با قلمی معمولی تر. مهم تر از همه با دوستان نزدیکم به شدت خونگرم و شوخ هستم!
شخصیت "الفوی" از کارتون طلسم شدگان توصیف مناسبی میتونه باشه.
ممنون تا اینجا خوندین، مشتاق جواب های شما. ایام به کام :)