Zh2411
Zh2411
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

فرار تا قرار

کتاب سیب نوشته زهرا بیگدلی

در این کتاب، نویسنده به فرار کردن دختران از خانه پرداخته، همچنین مسائلی ‌که بعد از فرار پیش میاد و مسائل دیگه که نویسنده به خوبی تونسته بیان کنه. داستان پردازی کتاب عالیه و چالش های خوبی داره و خواننده تا آخر داستان رو دنبال میکنه حوا دختری ست که با خانواده اش مشکل داره، پدرش رو از کودکی از دست داده و عموش با مادرش ازدواج کرده، ولی نتونسته برای حوا پدری کنه.البته اگر پدر حوا زنده بود امکان داشت او هم اینجوری باشه و نتونه با دخترش ارتباط خوبی برقرار کنه. عموی حوا قبلا ازدواج کرده و خودش سه فرزند داره، در واقع مادر حوا همسر دوم هست. حوا و مادرش با خانواده‌ی عموش زندگی میکنن و مادر حوا و زن عموش ارتباط خوبی باهم دارن. ولی حوا با بچه های عموش که دوتاشون پسر هستن رابطه خوبی نداره و از پسر عموش کتک میخوره. این آزار و اذیت‌ها باعث میشه حوا نتونه تحمل کنه و به فرار فکر کنه. حوا تصمیم میگیره به خواستگارش جواب مثبت بده و قبل از عقد به تهران بره، خواستگارش پسری مذهبی هست که همسر اولش فوت کرده و چند سالی هم از حوا بزرگتره، حوا سعی میکنه خودش رو مشتاق نشون بده و برای این فرار برنامه ریزی میکنه، از طرفی خواستگارش جوان خوبی هست و هرچه حوا اذیتش میکنه و سر به سرش میذاره کنار میاد. حوا برای فرار، از دوست صمیمیش کمک میگیره. حتی شناسنامه و کارت بانکی دوستش رو میگیره که خانواده ش نتونن ردش رو بزنن. حوا رزمی کار هست و با تکیه به همین ورزشی که بلده فکر میکنه میتونه از پس مزاحم ها بر بیاد اما وقتی فرار اتفاق می افته میبینه برنامه هاش اونجور که میخواد پیش نمیره، میره دنبال مسافرخونه اما میگن به دختر تنها اتاق نمیدن، میگه دانشجو هستم ، ازش کارت دانشجویی میخوان و بعد متوجه میشن دختر فراری هست. مزاحم هایی متوجه حوا میشن و میخوان بندازنش تو ماشین ببرنش که با کمک افراد دیگه ای نجات پیدا میکنه. نامزدِ دوستش که قرار بوده تو تهران بهش کمک کنه و جایی برای زندگی براش جور کنه جوابشو نمیده؛ به مشاورین املاک سر میزنه و به دروغ میگه دانشجو هستم و میخوام جایی رو اجاره کنم اما اونها هم میگن باید پدر و مادرت با صاحب خونه طرف قرارداد بشن و صاحب خونه ها مستقیم با دانشجو طرف نمیشن، البته اونجا هم متوجه میشن فراری هست و برخورد مناسبی باهاش نمیشه. خلاصه هر طرف میره نمیتونه برای زندگی جایی پیدا کنه تا اینکه در سایت درخواست هم خونه شدن یک دختر دیگه رو میبینه، آدرس میگیره و میره پیش اون دختر. توی اون آپارتمان دو تا دختر زندگی میکردن که قرار بر این میشه حوا هم بپذیرن اونجا با دوستی از طرف اون دخترا به نام شهرام آشنا میشه و قول پیدا کردن کار بهش میدن. قرار بر این میشه که با اونها توی یک مهمانی حاضر بشه اما مسائلی پیش میاد و در همون مهمانی، در حالیکه ممکن بود مورد تجاوز قرار بگیره دستگیر میشه و نتیجه این میشه که خودش رو توی اداره پلیس می‌بینه. باورش سخته که توی چند روز با اینکه خیلی خودش رو حفظ کرده الان سوء سابقه پیدا کنه. دنبال زندگی بود، یک زندگی بی دغدغه ولی از وقتی پا به این شهر گذاشته بود سخت ترین اتفاقات رو از سر گذرونده بود. هر روز با استرس گذشته بود و شب رو با بدبختی به صبح رسونده بود اما حالا .... برای اینکه خودش رو از حبس نجات بده مجبوره با خانواده ش تماس بگیره، ولی اگه تماس بگیره جاش لو میره و باز مجبوره به خونه برگرده و همه مصیبتهای قبلی رو تحمل کنه اینجوری میشه که راه حل دیگه ای سر راهش قرار میگیره که به کلی زندگیش رو تغییر میده

https://virgool.io/p/msdaypgtzluw/%C2%AB%D8%B3%DB%8C%D8%A8%C2%BB%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D8%B2%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AFhttps://taaghche.com/book/130030

#این متن برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده

https://taaghche.com/book/130030



فراردختر فراریتجاوززندگیچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید