ویرگول
ورودثبت نام
Akio
Akio
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

7فرشته

خب بچه ها اینا دخترای خوشگلمون هستن به نوبت معرفیشون
خب بچه ها اینا دخترای خوشگلمون هستن به نوبت معرفیشون
این خوشگل و جذاب اسمش هوتوکه هست 15
این خوشگل و جذاب اسمش هوتوکه هست 15
این کیوت و کاوایی هم کائون هست 15
این کیوت و کاوایی هم کائون هست 15
این خشگل خانم و کیوتم دایون هستش 16
این خشگل خانم و کیوتم دایون هستش 16
این کیوتم یون هستش 16
این کیوتم یون هستش 16
این دختر خوشگل و هات و دارک آری هستش 16
این دختر خوشگل و هات و دارک آری هستش 16
این گوگولیم بورا هستش 17
این گوگولیم بورا هستش 17
این خانم خشگله و جدی میسو هستش 18
این خانم خشگله و جدی میسو هستش 18

خب این 7نفر میخوان خاننده بشن و یه گروه بزنن به اسم DTS و در کره جنوبی شهر سئول زندگی میکنن و هنرستان میرن و چیزای دیگه که در طول داستان میفهمین

ژانر: درام، خاننده، فانتزی

این داستان رو با یکی از دوستام نوشتن خیلی وقت بود داشتیم روش کار میکردیم و ببخشید که خیلی فعالیت نکردم درگیر امتحان ها بودم زیاد حرف نمیزنم بریم سراغ داستان

نویسنده 1:راحیل

نویسنده 2:دینا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از زبان میسو
صبح ساعت 7 بیدعر شدم ساعت 8باید بریم مدرسه من ازشون بزرگتر هستم و باید بیدارشون کنم و ایناا ما توی یه خونه زندگی میکنم و هم اتاقی هستیم دست و صورتمو شستم و رفتم پایین صبحانه رو حاظر کردم و رفتم بیدارشون کنم همه زود بیدار میشد به غیر از کائون و هوتوکه این دو نفر با هم دیگه تنها میشد خونه رو به گند میکشوندن و متاسفانه حرف گوش کنم نیستن شبا دیر میخوابن و صبح ها به زور بلندشون میکنیم
میسو: هوتوکههههه
کائوووون بلند شین(داد)
اری: میسو باید روی اینا اب یخ بریزیم تا بلند شن
دایون: ارهههه که هوتوکه بیفته دنبالت
اری: چرت نگو دایون
دایون: اداشو در میاره
یون: یااا چتونه الان من این کائون و هوتوکه رو بیدار میکنم یون با یه پارچ یخ میاد و میریزه روشون و اون دونفر مث بیت میلرزن و سر جاشون میخکوب میشن که همشون میخندن
میسو: وااای یون عجب فکری
یون: این مایم دیگه
هوتوکه: یون... فقط دو دقیقه بهت فرصت نیدم فرار کنی
یون: نهههه که یون فرار میکنه هوتوکه میفته دنبالش و اونا توی حال همدیگر رو زیر بار کتک میگیرین
کائون: واای شما هم نمیتونستید اروم بیدارمون کنید؟
میسو: نه مه شما بلند میشدید
اری: بریم گشنمه
بورا: واای چقدر سرو صدا میکنید با عصبانیت
دایون: چرا همچین سدی بوراا
بورا: هوتوکه و یون رو جدا کردم
هممون رفتیم پایین صبحانه خوردیم درسته خیلی دعوا میکنیم ولی همدیگه رو دوس داریم خیلیی
از زبان هوتوکه
یون رو خوب زدم که بورا جدامون کرد ما با هم دعوا میکنیم ولی 5دقیقه دیگه اشتی میکنیم خیلی دوستیمون قشنگه با جنبه هستیم و با یه حرف ناراحت نمیشیم راه افتادیم و رفتیم به تیمارستان(بچه ها منظورش مدرسه هس?) رفتیم داخل و سر جامون نشستیم
کائون و من با هم میشینم
اری و دایون با هم میشینن
میسو و یون با هم و بورا هم کنار من و کائون میشینه سه نفری?معلم اومد و به احترامش پاشدیم و سلام و اینا کردیم نشستیم و ب بعد زنگ خورد
معلم: بچه ها کلاس های موسیقی از الان شروع شده(بچه ها این هفت نفر هنرستان میرن و اسم گروهی که دارنDTSهس) معلم به نماینده یعنی ایملدا داد اون دوستمون هس ولی صمیمی نیستیم با هاش برگه ها رو داد یاعت کلاس از 6تا 9بود و روزای زوج بود خیلی خوشحال شدم ساعت 12بود که زنگ خونه خورد از مدرسه رفتیم بیرون سوار اتوبوس شدیم
کائون: وااای من خیلی خوشحالم شما چی بچه ها؟
میسو: ما هم کائون فقط داد نزن
کائون: خب باشه
هوتوکه: واای گشنمه
بعد چند دقیقه رسیدیم خونه غذا خوردیم که بابای میسو زنگ زد بس
(بچه ها بابای میسو رو ب میسو مینویسم)
ب میسو: سلام دخترم خوبی؟
میسو: سلام بابا مرسی خوبم تو خوبی؟
ب میسو: نه خوب نیستم
میسو: چیشده بابا؟
ب میسو: ما... ما.. مامانت مرده
میسو: چیییی و گوشی از دستش افتاد و گریه داش میکرد که یون رف بغلش کرد
یون: میسووو چیشده؟
هممون رفتیم بغلش کردیم که گف م... م.. ما... ما.... نم مرده
هممون چهرمون ناراحت شد گوشیش رو برداشتیم قطع شده بود به پدزش زنگ زدیم
اری: سلام عمو خوبین؟
ب میسو:سلام اری دخترم خوبی میسو حالش خوبه؟
اری: مرسی عمو اول تسلیت میگم دوم میسو حالش خیلی خوب نیست
ب میسو: باشه امیدوارم حالش بهتر بشه پس فردا مراسم خطمه
اری: باشه خدافظ میسو عزیزم اروم باش خب
میسو: هق هق چراا هق من هق هق هق
هوتوکه: اروم باش خب عزیز دلم
میسو: بچه ها من باید برم بیرون هوا بخورم هق هق
یون: ما هم میایم
میسو: نه نمیخواد هق
از زبان میسو
حالم خیلی بد بود فقط میتونستم برم و اهمگ بخونم و حالمو خب کنم رفتم لب ساحل و اهنگ میخوندم تو یه اتاق تاریک، بدون هیچ نوری نباید عادت کنم ولی خیلی اشناس صدای اروم تهویه هوا اگه حتی این رو هم نداشتم، فکر میکنم از هم میپاشیدم میسو با صدای زیباش اهنگ میخوند دیر شب شده بود راه افتاد به خونه وارد شدم بچه ها اومدن و بغلم
کردن
بورا:هق نگرانت بودم مجا بودی
اری: وای دختر از نگرانی مردم
دایون: من کم کم داش گریم میگرفت
کائون: خیلی ترسیدم
هوتوکه: وااای میسو جونم بیا بغلم من فک کردم رفتی و خیلی گشنمه
یون: وااای خیلی ترسیدم (با بغض)
میسو: بچه ها مرسی که نگرانم شدید و بغلشون کرد
بورا: خب حالا حالت اوکیه؟
میسو: مرسی حالم خوبه
دایون: خداروشکر بیا بریم غذا پختم
هوتوکه: میسو تو نباشی من از گشنگی مردم چند ساعته یه نودل میخواد بپزه
دایون: چرت نگو کلی غذا پختم
بورا: واای هوتوکه فقط به فکر شکمتی
هوتوکه: عههههه
رفتیم و غذا خوردیم فردا ساعت 6کلاس داشتیم خیلی هیجان داشتم من صدای عالی داشتم و گیتار بلد بودم بورا هم شیپور و دایون هم ویالون و کائون هم پیانو گرفتیم خوابیدیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب اینم قسمت 1 ??
لایک و کامنت یادتون نره??
نویسنده 1:راحیل??
نویسنده 2:دینا ❤?









7دخترکه میخوانخوانندهبشن
ای روز های خوش کوتاه ، آیا فقط برای ثبت در تاریخ آمده اید ؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید