از زمان فارغ التحصیلیام چند سالی میگذرد. دیگر به شغلم خو گرفتهام. به گمانم امسال ششمین سالی است که به خدمت در مدرسه به عنوان معلم ابتدایی مشغولم. اگر بخواهم صادق باشم وضعیت آموزش به شدت رو به افول است و وضع بدی در سطوح مختلف آموزشی در جریان است. اغلب به آن فکر میکردم. اما خیلی خودم را درگیر نمیکردم. تا این که یکی از همکارانم که دوستی به غایت بااخلاق، مسئولیت پذیر و خلاق است، سناریوی تکاندهندهای در مدرسۀ ما اجرا کرد.
یک روز که موعد برگزاری جلسۀ اولیاء و مربیان بود، دوست من در فرصتی مناسب اجازه خواست که صحبت کند و طرحی برای بهبود وضعیت آموزشی پیشنهاد بدهد. همۀ حاضران با رعایت ادب و طمانینه از او خواستند که طرحش را ارائه دهد و او نیز با لحنی جسورانه که گویی از نیتی برحق برمیخاست شروع به صحبت کرد:«دوستان، همکاران و والدین گرامی، همۀ ما میدانیم که وضع آموزشی در این زمانۀ بغرنج در خطر است. بخش زیادی از بار این خطر بر دوش ما معلمان است چرا که به طور مستقیم مسئلۀ آموزش به ما ربط دارد و مسئولیت آن متوجه ما است. امروز میخواهم ادعا کنم که بسیاری از ما معلمان در انجام مسئولیتی چنین گران و ظریف خطاکاریم و به سادگی از آن طفره میرویم.» جو جلسه کم کم تاریک میشد و عدهای از همکاران متعصبانه شانه بالا میانداختند و عدهای نیز دندان تیز میکردند که به او حمله کنند. چندین نفر از اولیاء نیز مشتاقانه و حمایتگرانه با دقت به حرفهایش گوش میدادند. با وجود این که تغییرات فضای جمع را در مییافت با لحنی حتی جسورانهتر از پیش ادامه داد:«پیشنهاد میدهم که درخواست دهیم بیمۀ جدیدی برای صنف ما معلمها درنظر گرفته شود. بیمۀ مسئولیت. برمبنای ارزیابی سالانۀ معلمین و میزان بازدهی آموزشهای آنها مبتنی بر ارزیابیهای دانشآموزان، برای معلمهایی که نمرۀ ضعیفی دریافت میکنند مبلغی به عنوان خسارت از معلم اخذ شده و به خانوادههای دانشآموزان پرداخت شود. برای اینکه ظلمی در این میان صورت نگیرد نیز بیمۀمسئولیت میتواند پشتیبان معلمها باشد در چنین فقرههایی.» بعضی از معلمها با شنیدن این سخنان شروع به خندیدن کردند و پیشنهاد دوستم را به سخره گرفتند. دوست من نیز پس از نظاره کردن این واکنشها به آرامی ادامه داد:« پزشکان و مهندسان و از این دست صنفهای پرخطر بیمۀ مسئولیت دارند که در صورت بروز خطا از آنها حمایت شود. آیا صنف و حرفۀ ما نیز شامل خطاهای بیشماری نیست؟ آیا حرفۀ ما از بقیۀ حرفهها به غایت خطیرتر نیست و مسئولیت بیشتری نمیطلبد؟ آقایان، پایههای هر مملکتی بر دوش معلمان و دم و دستگاه آموزشی استوار است و شما این را مسخره میکنید؟ آیا میتوانید جسورانه ادعا کنید که در امر آموزش مرتکب هیچ خطایی نشدهاید و نمیشوید؟» جمع به شدت پس از این سخنان متشنج شد و تعداد زیادی از حاضران همزمان شروع کردند با صدای بلند صحبت کردن و دوست من از آن پس سکوت پیشه کرد. اما من میدانستم که او به هدفش رسیده بود. اجرا شدن طرحش نیازمند مراحل پیچیدهای بود که از عهدۀ ماها خارج بود. هدفش تنها این بود که در قالب طرحی به صورت مودبانه به جمعی از معلمین بتازد و آنها را سرزنش کند. اگر جانب انصاف را رعایت کنیم سخنانش بیراه نبودند و عمیقا مهم و به جا بودند. اگر ادعا کنیم ک جسارت دوست من در آن روز خالی از نتیجهای مفید بود باید عرض کنم که دستکم سخنانش احساس مسئولیتپذیری بیشتری به امر آموزش در من برانگیختند و با اینکه بسیاری از همکاران با او مخالف بودند و گفتههایش را توهین آمیز قلمداد میکردند، حتی آنان نیز تکانی به خود داده بودند و گویی بسیار جدیتر و مسئولانهتر از پیش عمل میکردند.
بسپرش به ازکی