غزاله زارعی
غزاله زارعی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

کتاب ها موجوداتی شگفت انگیز: مرور آثار نویسندگان✒

خب امروز ۴ آذر ماهه و من تازه می خوام براتون مرور اثار بزارم. واقعا متاسفه ولی این هفته به شدت شلوغ بودم و کلی تست داشتم. پس کمی حق بدید. نکته دوم اینکه می خواستم ایم ماه درباره ژول ورن بنویسم ولی دو دلیل نذاشت:/

اول اینکه یکی از کتاب هارو هنوز تموم نکردم :( و دوم اینکه نیاز بود یکی دیگر اثارش رو دوباره بخونم چون بخش عمده داستان رو یادم رفته بود. در نتیجه این شد که اومدم سراغ جک لندن:

حال کمی از زندگی این نویسنده بدانیم؛

جک لندن در خانواده تنگدستی در سان فرانسیسکو به دنیا آمد و در اوکلند بزرگ شد. او با اینکه توانست در دانشگاه پذیرفته شود، تحصیلات رسمی چندانی نداشت و هرچه آموخت، خود آموخت و بسیاری از آثار ادبی را در کتابخانه عمومی اوکلند خواند. در ۱۸۸۹ در کارخانه کنسروسازی کاری سخت و سنگین پیدا کرد. بعد با پولی که از نامادریش وام گرفته بود؛ قایقی خرید و به دزدی صدف پرداخت. در ۱۸۹۳ به عنوان کارگر با یک کشتی شکار شیر دریایی به ژاپن رفت. بازگشت او با بحران اقتصادی سال ۱۸۹۳ و مبارزات کارگری هم‌زمان شد. مدتی بی‌کار و ولگرد بود و در شهر بافلو به زندان افتاد. بعد به اوکلند بازگشت و دبیرستان را تمام کرد. خیلی دوست داشت که به دانشگاه کالیفرنیا برود و پس از سه ماه کوشش فشرده در تابستان ۱۸۸ در آنجا پذیرفته شد. اما به دلیل بی‌پولی ناچار پس از یک سال دانشگاه را رها کرد.
در ۱۸۹۷ با کشتی و همراه با دیگر جویندگان طلای کلوندایک به شهر داوسون در یوکان رفت. در آنجا بیمار شد و پزشکی او را درمان کرد. داستان کوتاه برپا کردن آتش یادگار این دوره از زندگی او است. پس از بازگشت به اوکلند بیش از پیش به تبلیغ سوسیالیسم و نیز نوشتن پرداخت. او سعی داشت که با نوشتن و فروش آثارش (به گفته خودش با فروش مغزش) از بی‌پولی و اجبار به کار بدنی رها شود. همزمانی این تصمیم او با گسترش مجله‌های عامه‌پسند ارزان که به‌دنبال داستان‌های کوتاه بودند باعث شد که او بتواند از راه نویسندگی پول درآورد. به‌زودی نویسنده‌ای موفق شد و در سال ۱۹۰۰ درآمد او از نویسندگی به ۲۵٬۰۰۰ دلار رسید. لندن در ۱۹۱۶ از نارسایی کلیه درگذشت، اگر چه برخی روایات مرگ او را ناشی از الکلیسم یا حتی خودکشی می‌دانند.

از این نویسنده بزرگ دو اثر زیبا به جا مانده که هردو رو معرفی می کنم.

کتاب اول: باک سگ بی باک

این کتاب به شدت زیباست در چند غمگین نیست ولی من با این کتاب غصه خوردم چون فقط ۱۲ سال داشتم. این کتاب درباره سگی به نام باک هست که سگ نگهبان یک قاضی بوده اما طی جریاناتی فروخته میشه تا به دست مردی میرسه که مثل بقیه به دنبال یافتن طلا در قطب شماله‌ . این داستان برگرفته از بخش هایی از زندگی خود جک لندن هست. باک یک سگ کشنده سورتمه است که خیلی باهوش و تواناست.

این کتاب چند صحنه عالی و اثر گذار داره که یکی از اونها دعوا برسر قدرت با یک سگ سفید رنگه . این صحنه پر از درد ، زوزه و خون بود که من خیلی لذت بردم بله واقعا لذت بردم چون حقش رو گرفت و دوم از خون اونم روی برف خیلی خوشم میاد. اما این کتاب صحنه هایی هم داره که بسیار غمگینه چون باک به بیشتر اربابانش وفاداره و جدایی خیلی تلخه.

اما من پایان این کتاب رو به شدت دوست داشتم و سه بار فصل اخر کتاب رو خوندم تا مطمئن بشم عاقبت برای باک خوب شد.


کتاب دوم :سگی که از عصا می ترسید.


این هم یک سگ دیگه به نام سپید دندان. ابتدا من کارتون این کتاب رو دیدم و دوست داشتم. با اینکه من از سگ ها می ترسم ولی توصیف های جک لندن باعث شد بیشتر بترسم??

داستان سپید دندان هم شبیه به باک هست. سگی که با گرگ ها ترکیب نژادی شده و از شانس بدش گیر اربابانی سنگدل و بد طینت می افته که با عصا اون رو تنبیه می کنند تا ( درست یادم نیست. فکر کنم سگ هارو به جون هم می انداختند و شرط بندی می کردند) درست کارش رو انجام بده. اما سپید دندان هم تحملی داره و بعد از یک مدت که خیلی ضعیف شده به پیش یک خانواده پناهنده میشن و اونا ازش محافظت می کنند و در عوض سپید دندان هم مرغ های اونارو خفه می کنه ( فکر کنم با بچه اونا دوست میشه)

درباره این کتاب نقدهای زیادی وجود داره اما من دوست داشتم ولی نه به اندازه آوای وحش.

هر دو کتاب جک لندن سعی داشت که انسانها بفهمند حیوانات هم دارای حق هستند و ما باید حق آنها را رعایت کنیم و به آنها هیچگونه آسیبی نرسانیم اما متاسفانه در جوامع امروزی انسان ها ما حق آزادی اونارو سلب کردیم .

حقوق حیوانات رو رعایت کنیم و اونهارو دوست داشته باشیم این بود سخن حق جک لندن

خوش بخوانید

داستان کوتاهکتابسپید دندانجک لندنآوای وحش
کتاب میخونم و به شما معرفی میکنم.https://t.me/ghsazmاینجا هم تیکه کتاباشو میزارم‌‌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید