تازه وارد در ویرگول
سلام من تازه امروز به اجتماع بزرگ ویرگول اضافه شدم و خوشحالم جایی وجود داره که افکار و حرف هایی که می خوایم خیلی ها بدونن رو راحتر در اینجا زد.
چیز زیادی برای گفتن ندارم چون رو هیچ موضوعی اشراف کامل ندارم اما به جرئت می تونم بگم که کتاب های زیادی خوندم و دوست دارم که بیشتر دراین باره صحبت کنم شاید بتونم در انتخاب درست کتاب به نوجوانان کمک کنم چون خودم در این راه به دلیل نبود یک فرد که بتونه با سلیقه من پیش بره خیلی سختی کشیدم.
شاید الان هم سلیقه من خیلی با عزیزان خواننده جور نباشه ولی من همه کتاب هایی که خوندم رو معرفی می کنم همراه با داستان بدون اسپویل و نقاط قوت و ضعف به شکلی، کتاب ها رو بررسی می کنم تا شاید بتونم به عزیزان کمک کنم که در ژانر دلخواهشون راحتر کتاب پیدا کنن چون وقتی در اینترنت سرچ می زنیم شاید کتاب هایی رو بیاره که خیلی قدیمی باشن یا تکراری. شاید وقت این رسیده که کتاب های جدیدی معرفی بشن و ما سراغ اونا بریم ولی واقعا از بعضی چیز ها نمیشه گذشت .
بهتر اول از کتاب های تک جلدی شروع کنیم و بعد به مجموعه ها بپردازیم واگر کتاب جدیدی هم خوندم براتون دربارش مطلب می نویسم.
اولین کتابی که خودم خوندم در ژانر علمی تخیلی بود که شاید جزو اثار کلاسیک هم بشه حسابش کرد کتاب
این کتاب یکی از حیرت انگیز ترین و جالبترین اثار ژول ورن به حساب میاد که شاید کمی از منطق دور باشه ولی به عنوان یک فرضیه جالب توجه است.
داستان این کتاب درباره یک پروفسور هست که همراه با برادر زادهش اکسل به یک سفر اکتشافی میرن تابتونن داغترین مسئله دانشمندان اون روزگار رو ثابت کنن .اونها از طریق یک اتشفشان همراه با راهنمایی به نام هانس به مرکز زمین میرن.
در این میان ما شاهد اتفاقات عجیبی هستیم و سختی هایی که بایدبرای رسیدن به هدف تحمل کنیم ؛ گاهی وقت ها ممکنه حتی گم بشیم ولی خب دوباره هدف رو پیدا می کنیم . در این داستان بارها بیهوش میشیم؛ با مشکل کم ابی مواجه میشیم و از همه جالبتر بایک هیولای خیلی بزرگ مبارزه می کنیم و درست لحظه ایی که ناامیدیم یک فوران نجاتمون میده.
✅نکات مثبت :به شناخت عمر زمین و لایه های تشکیل دهنده و زمینشناسی کمک می کند. توازن بین شخصیت ها درست است و همه در روند داستان نقش اساسی دارد .
همه اتفاقات برای شخصیت اصلی داستان نمی افتد و او از ویژگی برتری برخوردار نیست .
❌نقاط ضعف :بعضی از اتفاقات بیهوده در روند داستان افتاده است. از بعضی شخصیت ها خیلی استفاده نشده . در روند داستان شخصیت ها دچار مشکلاتی مثل شکستگی می شوند ولی در ادامه اصلا اثری از ان در داستان نیست.
کتاب به شدت جالبی هست و اکسل درست مثل یک انسان معمولی با ویژگی های معمولی است. در بعضی از نقاط، حتی کمی کم هوش به نظر میاد .اگر به اثار ژول ورن و ادبیات علمی تخیلی علاقه دارید این کتاب رو از دست ندید.
بخشی از کتاب:
عمویم فریاد زد:خب چه بهتر حالا حداقل می دانیم کجا هستیم . ما در مسیر ساکنوسم نیستیم و راهی جز برگشت نداریم . بیایید امشب را استراحت کنیم و در کمتر از سه روز به مکانی میرسیم که مسیرها سه شاخه می شوند.
گفتم:البته اگر توانش را داشته باشیم
_چرا که نه؟
چون فردا هیچ ابی نخواهیم داشت
پروفسور با نگاهی جدی پرسید :همینطور هیچ شجاعتی؟
جرئت نکردم پاسخ بدهم .
این کتاب با ترجمه های متفاوت و نشرهای متفاوت در دسترس شما عزیزان قرار دارد.
خوش بخوانید??