
از میان کَسَبه
آن ها که جلوی دکان هایشان را ،آب و جارو میکنند
امید بیشتری برای کسب روزی دارند
و ذوق بیشتری برای معاشرت
و شاید دلی خوش
درست مثل راننده تاکسی هایی که بدون شتاب برای رسیدن به ایستگاه آخر
و سوار کردن مسافری تازه
با طمانینه دنده ی بد قلق ماشینشان را عوض میکنند.
و با غریبه هایی که حوصله ی پاسخ دادن ندارند
سر صحبت را باز میکنند
و با صدای بلند میخندند
و از کنار هم صنفی هایشان که عبور میکنند
متکلی حواله میکنند
زنده گی برای بعضی ها،
به اندازه همین آب و جارو کردن ها و معاشرت ها و هم صحبتی ها و متلک ها
بازی و سرگرمی ست.
اصلا مگر نه این است که
"و ماالحیاه الدنیا الا لعب و لهو"
زنده گی را به سخره گرفتن
مهارتی ست که بعضی آدم ها دارند
آدم هایی کاملا معمولی
درست همان آدم ها
که گاهی نمی بینمشان....