طوبی طیبی·۲۱ روز پیشبالانشینی...مادرم میگوید آن زمان ها ( آن زمان ها که میگویم شاید حدود سی سال پیش باشد.زمانی که هفت ساله بوده ام.و بازهم در میان پرانتز این را بگویم که م…
طوبی طیبی·۱ ماه پیشآدمی،کارخانه ای محکوم به کار،با تمام ظرفیتما آدم ها،برای استفاده از تمام ظرفیت هایمان خلق شده ایم.این را چند ماهی ست فهمیده ام.ما آدم هاساخته شده ایم برای کار،با تمام ظرفیتتفریح،با…
طوبی طیبی·۳ ماه پیشمن بنده ی خوبی نیستم خدا...من بنده ی خوبی نیستم خداحتی همسر خوبی هم نیستمو مادر خوبییا درس خون خوبیاما صدای اذان ظهرتو دوست دارم خداو سروصدای گنجشک های شرو شیطون درخت…
طوبی طیبی·۳ ماه پیشاشتباه؛بکنیم یا نکنیم؟قبل ترها بی صبرانه منتظر چهل سالگی ام بودم. سنی که به گفته بزرگان سن کمال عقل است.گمان میکردم در سن چهل سالگی آنقدر میفهمم که اشتباه نمیکنم…
طوبی طیبی·۴ ماه پیشروزِ تولد من است...روز تولد من استمن همان زن دهه شصتی هستمازدواج کرده ام با همسرم مسافرت رفته امقهر کرده امآشتی کرده امآزمون های مختلف را شرکت کرده امشکست خور…
طوبی طیبی·۱۰ ماه پیشکمی "زن" باش...دست از سرخ کردن آن پیازهای لعنتی بردارمحض رضای خدا"زن" باشهمان قدر محتاج عشقهمان قدر محتاج زیباییهمان قدر محتاج دامن های چین واچین و عطرهای…
طوبی طیبی·۱ سال پیشاین روزها...این روزهاکار بیهوده زیاد میکنممینشینم کنج اتاق و خانه جدیدم را برانداز میکنمسر پسر چهارساله ام که دیوار صاف را بالا میرود فریاد میزنماز گرم…
طوبی طیبی·۱ سال پیشوا بده لعنتیاینذکر این روزهای من استبعد از شکست خوردن در یک آزمون، برای بار سومو شکست nأم در آزمون های مختلفزنی سی و هفت ساله امدهه شصتیسه فرزند دارمای…
طوبی طیبی·۱ سال پیشروزِ تولد من استامروز،روز تولد سی و هفت سالگیِ من است. این را ،همراه اول یادآوری میکند. زنی سی وهفت ساله که گمان میکند هنوز دانشجوی سال اول دانشکده مهندسی…
طوبی طیبی·۱ سال پیشاردیبهشت های تهراناردیبهشت 1402 ،سی و هفت ساله ام. اما نه. زمانِ لعنتی جلو نمی رود انگار. اردیبهشت 1385 است.دانشجوی سال اول دانشگاه خلیجم. سال هاست که همان د…