بستری انتخاب کرده بودم که مال من نبود/
کسی روی آن در اغوشم بود که یارمن نبود/
تا صبح روی آن دراغوشش بودم اماحواسش پیش من نبود/
مات صورتش بودم تا صبح نمیخوابیدم
نگاهی مرا میکردان نگاه از چشم عشق من نبود/
اشگ میریختم روی آن بستر بسیارکم نبود/
اوحس میکردولی از قلب بیمارم نبود/
او دیگر بیدارنمیماند و مست تماشایم
نبود/
شایددیگربامن خوشبخت نبود/
وقتی میخواستمش تو دسترس نبود/
گوهری بودمن وقت میزاشتم ولیکن او یار من نبود/
غم دوری که ساخته بودمش مرا سردم نمود/
بغلش یواش یواش یه جور دیگه شد که قلبمان مثل هم نبود/
دلت تنگم نبود حتی زمن شاکیم نبود مال من دیگر نبود عاشقم دیگرنبود/
بیتفاوت بود از من میگذشت آسان نبود/
تکیه گاه وسنگر امنم نبود/
مست زیار دیگری بر من نبود/
ذهن من خاموش نبود لحظات زندگیمون آنی از فکرم جداهرگزنبود/
ای کاش فارغ زعشقش میشدم حتی این چاره حق من نبود/
کاش زهری کاش سمی راه دیگر در سرنوشت من نبود/
قلم صاف