در هرنفسی تورا جوان میبینم
بر شانه خود تو را همای میبینم
شاعرشده ام بیت غزلهای منی
در قصیده ام معنی ایمان منی
کامل شده ام تورا کمال میبینم
گویم کمال تورا خدا میبینم
در چهره تو نور جمالت دیدم
در روی و رگت خون ذلالت دیدم
دنیای من تفسیر جهانت شده است
عشق تو تکیه گاهم شده است
حرفی توبزن تست لسان تو منم
در جان وتنت روح نهان تو منم
صاحب شده ای جان و جهان ونفسم
گشتی تو مالک دلم گشتی تو همه کسم
هردم ذکر توگویم که مهرنمازم شده ای
تو شریک میراث و حواسم شده ای
مژده رامت وگرفتار و وابسته شدم
عاشقت شدم من به تو شایسته شدم
جای جای دلم میل وصالم شده ای
چون عاشقتم خواهان قصاصم شده ای
شاعر: قلم صاف
سهیلاغفاری