از خانه بدر، از کوچه برون، تنهایی ما سوی خدا می رفت.
در جاده، درختان سبز، گل ها وا، شیطان نگران: اندیشه
رها می رفت.
خار آمد، و بیابان، و سراب.
کوه آمد و، خواب.
آواز پری: مرغی به هوا می رفت؟
_نی، همزاد گیاهی بود، از پیش گیا می رفت.
شب می شد و روز.
جایی، شیطان نگران: تنهایی ما می رفت.
«سهراب سپهری»