چگونه جامعه را با کنشگری شاد کنیم؟
نقدی بر نوشته اخیر صبر شادمانه دکتر رنانی
سال هاست که سخنان و ایده های دکتر رنانی بزرگوار را گوش می کنم و می خوانم واقعاً دلسوز وطن است و می خواهد کشور به توسعه و آزادی دست پیدا کند؛ اما با ایده صبر شادمانه نمی شود از پس این همه غم و ناامیدی جمعی بر آمد زیرا جوانان و نسل های دهه هشتاد می دانند اگر امروز برقصند و شادی کنند سرنوشت دهه شصت و هفتاد برایشان تکرار خواهد شد آیندهای آکنده از درد و رنج که دلباخته و فریفته وعده های رنگارنگ و لذت بخش کسانی شدند که میخواستند برایشان سعادت دنیا و آخرت را بیاورند و مردم دیگر کشور های حسرت زندگی شأن را بخورند، اما از برآوردن ابتدایی ترین نیاز هایشان عاجز بودند، من می گویم امروز دیگر بیش از شاد بودن به کنشگری و درک واقعیت جامعه نیازمندیم تا بتوانیم با کنشگری مان حکومت را وادار کنیم تصمیم عاقلانه ای بگیرد و دست از کنشگری بر ندارند گرچه باید اینکار بدون خشونت انجام شود، اما خوب گفته ای دیکتاتور های میروند ولی به چه صورت با کنشگری با فعالیت مدنی، نه با رقص و شادی؛ اگر جامعه امروز ما با جنبش زن، زندگی، آزادی هم آهنگ نشود و همراهی نکند قطعاً پیامدهای بسیار تلخی برای آینده در انتظارمان است، امروز باید با کنشگری و اندیشه ورزی ادامه بدهیم و بهترین تصمیم های را بگیریم نه با امید واهی و شادمانه بودن و ورزش کردن نمی شود از این وضعیت ناگوار و انبوه از مرارت و بحران ها عبور کرد. جوانان امروز ما به چه قیمتی باید برقصند، شاد باشند وقتی نیمی از جوانی شأن برای خرید ابتدایی ترین نیاز های زندگی شان گذشت اما هنوز نتوانستند آنها را بر آورده کنند، امروز بجای اینکه زندگی شادمانه ای داشته بودند با انبوهی از نداشته ها و احساس محرومیت ها مواجه اند و مثل جوانان کشورها دیگر که حسرت داشتن گوشی آیفون، زندگی مرفه و ماشین بنز و تویوتا لندکروز را نمی خورند اما اینها حسرت خانه، ازدواج، زندگی معمولی را می خورند چونکه از جوانی بجز، درد، اندوه، ناامیدی چیزی عایدشان نشده، اگر امروز کنشگری نکنند و اندیشه ورزی نکنند دیگر فرصت زندگی کردن از دست شأن می رود، جوانان ما اگر امروز به شادی و رقص ورزش بپردازند، فردای این سرزمین تهی از محیط زیست سالم و ظرفیت زیست پذیری، بدون منابع طبیعی و معدنی، اقتصاد ورشکسته، اجتماعی بدون سرمایه اجتماعی و سیاستی فروپاشیده ناکارآمد و با افزایش مهاجرت نخبگان و بدون نیرو انسانی کارآمد مواجه خواهد بود. پس امروز دوران کنشگری و اندیشه ورزی است نه رقص و شادی باید خودمان تصمیم های درستی بگیریم تا جامعه را از این وضعیت عاصی و سرخورده رها کنیم وگرنه سرنوشت همه ما یکی است آن زوال تمدنی و سرمایه انسانی که منجر به نابودی می شود؛ پس باید جامعه را آگاه کرد تا کنشگری و اندیشه ورزی کند و فریب امید های واهی را نخورد تا بتوانند شادی خلق کنند نه شادی را طلب کنند. اگر شادی را بدون کنشگری طلب کنند آنوقت نه تنها به شادی دست پیدا نمی کنند حتی حسرت زندگی معمولی را خواهند خورد که سرشار از غم، اندوه، ناامیدی و پژمردگی است.