رایزن
رایزن
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

از آزادی بیان لذّت ببرید

قبل از شروع: به تلگرام سر بزنید https://t.me/hekmatmotlagh
و اینکه امیدوارم ویرگول با این متن کاری نداشته باشه. این لازمه آزادی بیانه.

اول مخاطب این متن رو مشخص کنم. مخاطب این متن در درجه اول، خود نظامه و بعد، موافقان و معترضان به نظام.

تا الان در مورد آزادی بیان و طریق آزادی و شورا و جدال زیاد صحبت کردم. فقط باز هم تأکید میکنم اگه کسی نخواست شورا کنه، اعتبارش رو از بین می‌بریم.

قبل از این در مورد برخوردهای غلط و اشتباه (بخوانید جهل و تعصّب) موافقان نظام زیاد نوشتم. نوبتی هم باشه نوبت معترضان به نظامه.

به‌طور خاص، چند تا زن به‌ ظاهر آزادی‌خواه هستند (میگم به ظاهر چون به نظر می‌رسه بویی از آزادی نبردند) که این مدت باهاشون درگیر بحث شدم و مباحثات جالبی شکل گرفت. چند نمونه‌اش رو میذارم اینجا. قضاوت با خواننده.

اولین مورد اینجوری پیش رفت:

گفتم: «در مورد وضعیت اقتصادی فعلی خب حقیقت اینه که مقصر اصلی کس دیگه است: اکبر. بعد فوت امام، اکبر نقش اول رو بر عهده گرفت. در امور داخلی حرف آخر رو اکبر میزد، نه اون آقا. اما این‌ها پشت پرده با هم جنگ داشتند. این جنگ تازه سال 88 رخ نمایان کرد. وقتی اکبر دید که داره قدرتش رو از دست میده، شروع کرد به تقلب: با کدخدا ائتلاف کرد و اون فتنه رو راه انداخت. تاریخ رو درست بخونید.»

گفت: «اکبر اگر انقدر نفوذ داشت پس ایشان بهتر نبود رهبری رو ببوسن بذارن کنار؟الان که اکبر مرده یعنی از چندین سال پیش چه تحولی در اقتصاد ایجاد شده!؟
همینکه فکر میکنید شما متوجه هستید و بقیه نمیفهمند مشکل اصلیه!
مردم میبینند و فقر و ناامنی اقتصادی و بهداشتی را در زندگی لمس میکنند و فرصت تحلیل سیاسی را ندارند!»

گفتم: «در مورد این دو تا هم «اکبر اگر انقدر نفوذ داشت پس ایشان بهتر نبود رهبری رو ببوسن بذارن کنار؟الان که اکبر مرده یعنی از چندین سال پیش چه تحولی در اقتصاد ایجاد شده!؟» جواب دارم، اما خسته‌ام و حوصله جدل بیخود ندارم. چون هر چی بگم، شما یه چیز از خودت درمیاری. بحث با شما بیشتر از این فایده نداره. شما از قبل تصمیمت رو گرفتی. راحت باش.»

گفت: «دقیقا شما هم راهت مشخصه !منم حوصله ی بحث بیخود ندارم!
موفق باشی.»

گفتم: «نه من مثل شما نیستم.
بذارید توضیح بدم مساله من چیه.
میگن گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدن گردن مسگری. گناه اصلی رو اکبر کرد، الان من چرا باید یقه خامنه‌ای رو بچسبم؟ این برخلاف عدالته و اگه این کار رو بکنم، چیزی نیستم به جز یه ظالم. من ترجیح میدم الان که بعد از سی سال جنگ تازه موفق شده قدرت خودش رو تثبیت کنه، بهش اعتماد کنم.
من میتونم به آدم‌ها اعتماد کنم و اعتماد میکنم. شاید شما بلد نیستی اعتماد کنی؟»

گفت: «نه تاریخ ثابت کرده به آخوند جماعت اعتماد نکنم!!!!»

گفتم: «قبل از اینکه به درس شیرین تاریخ برسیم (حقیقتا تاریخ درسیه که همه باید بلد باشند تا دیگه اینجوری فریب نخورند)، بذارید تکلیف مساله قبلی رو تعیین کنیم. شما میخوای بخاطر اوضاع امروز گردن مسگر در شوشتر رو بزنی؟ (برای ادامه بحث، جواب این سوال رو میخوام. اگه نمیخواهید به این سوال جواب بدید، برای من دم از آزادی بیان نزنید، چون لازمه آزادی بیان اینه که افراد به سوالاتی که غیرخودشون مودبانه پرسیده، پاسخ بدن)
به این سوال جواب بدید تا بریم سراغ این مبحث که در تاریخ ایران کی خائن بوده کی خادم، روشنفکر جماعت یا آخوند جماعت؟»

گفت: «قطعا آخوند جماعت بیشتر به ایران و تاریخ و اقتصاد و دین لطمه زده تا روشنفکر جماعت!البته منظور من از روشنفکر در اینجا دقیقا همانیست که تو ذهن شماست(روشنفکران حزب بادی مثل قطب زاده و مهاجرانی و ...)!وگرنه تعریف من از روشنفکر چیز دیگریست.»

گفتم: «قبل از ادامه، باز هم تاکید میکنم: شما میخوای بخاطر گناه آهنگر، گردن مسگر رو بزنی؟ این سوال برام مهمه.
من مصدق و فاطمی رو از جمله روشنفکران خائن میدونم (اینکه چرا خائن بودند رو میتونم توضیح بدم. اگه بخواهید که به بحث ادامه بدیم). شما هم با ذکر چند نمونه تعریف خود از روشنفکر را روشن کنید.»

از این به بعد دیگه چیزی نگفت تا اینکه بهش گفتم: «از آزادی بیان لذت بردید؟»

توضیح نمی‌خواد، همه چیز روشنه («آفتاب آمد دلیل آفتاب» اینجا کاربرد داره).

اما مورد دوم:

از یکی دیگه از مدعیان آزادی‌خواهی پرسیدم: «من تابحال مطلبی ندیدم حکمت زن، زندگی، آزادی رو دقیق بیان کنه. شما چیزی دیدی؟»

اول اینجوری گفت: «نه. ندیدم والا. اصلن چی هس؟ می‌گم شاید ما کوریم نمی‌بینیم؟؟»

و بعد اینجوری گفت: «آقای مصیبی من نمی‌دونم منظورتون اینه که مطالبات شفاف نیستن؟
دست کم تو همین ویرگول من ده‌ها و یک عالم مطلب خوندم در نقد این سیستم و در گروی این شعار. این حرف شما خودش شاید از سر دلخوری و یک مغلطه بزرگ ب حساب میاد!»

من هم اول اینجوری گفتم: «اشتباه فهمیدی. این سوال بود، نه طعنه.»

و بعد اینجوری: «برای چی باید دلخور باشم؟
شاید من ندیدم. شاید هم منظور من از شفافیت با منظور شما از شفافیت فرق میکنه. چون هنوز به درکی از این شعار نرسیدم.
البته یه نمونه خوندم از دوستمون کتی که اتفاقا خود ایشون هم بیانات یه استاد فلسفه در مورد این شعار رو نوشته بود و اتفاقا خودشون هم معترف بودند که این حرفها صرفاً شعار توخالیه.
این رو کاملا جدی میگم هنوز درکی ندارم. بذارید یه بار این شعار رو نگاه کنیم: زن، زندگی، آزادی مرد، میهن، آبادی.
من تا زمانی که یادمه وطن و میهن نماد زن بود. چرا اینجا مرد شده نماد میهن؟ این سواله برام و هنوز جوابی ندیدم.

بذارید اینجوری بگم. به نظر میرسه یه عده از معترضان صرفا برای اینکه مصرع دوم شعار وزن داشته باشه، میهن رو چسبونده به مرد.
نه فقط در سنت ایرانی که حتی در سنت‌های دیگه هم معمولا وطن و میهن با عنوان مادر خطاب میشه، نه مرد. این شعار از کجا میاد؟
یا در مورد زن زندگی آزادی هم همین سوالات هست. برای مثال، زندگی به هر دو جنس مربوط میشه. هر دو جنس باید باشن تا حیات ادامه پیدا کنه. زندگی یه چیز زنانه نیست، زندگی یه چیزه که یه وجه مردانه داره و یه وجه زنانه. آزادی هم همینطور. آزادی هم به یه وجه مردانه نیاز داره و به یه وجه زنانه.
اینها برای من سواله و ندیدم کسی به این سوالات جواب داده باشه.

اگه قبلا جواب این سوالات رو دیدید، لطفا به من هم نشون بدید. اگه جوابی ندارید، لطفا بگردید یه جواب پیدا کنید (چون جوینده یابنده است)»

مسلماً نه جوابی در کار بود نه عذرخواهی. برای همین در آخر چند تا نکته اضافه کردم:
«اگه جوابی برای این سوالات ندارید و اگه از اون مهمتر حتی به این سوالات فکر هم نکرده بودید، این امر حاکی از اینه که شما صرفاً یه مقلّد هستید (البته نمیدونم تا چه اندازه متعصّب باشید).
دوم، اگه نمیخواهید به این سوالات جواب بدید، به این دلیله که ترجیح میدید منتقد خودتون رو نادیده بگیرید و یا خفه‌اش کنید
اگه نمی‌خواهید بابت اون توهین اولیه عذرخواهی کنید، به این دلیله که دچار کیش شخصیت هستید. توصیه میکنم قبل از اینکه بخواهید اطرافیان خودتون رو تغییر بدید، خودتون رو عوض کنید. خود شکن، آینه شکستن خطا است.
والسلام»

البته یکی دیگه از دوستان هم تلاش کردند پاسخ بدن و اینجوری گفتند: «زنان به عنوان گروه تأثیرگذار اجتماعی ضعیف‌تر، باید مطرح بشوند و بتوانند جایگاه خود را تحکیم نمایند، تا جامعه به برابری نسبی برسد.
سپس می‌توان زندگی را بر اساس خواسته طبیعی (امکان رشد سالم و کافی و در جهت خواسته طبیعی و بدون صدور احکام زاید بر شیوه رشد) اجرا کرد، تا جامعه به مسیر طبیعی رشد خود بازگردد.
و در نهایت از طریق این اتفاق، آزادی بیان و عمل (البته در چهارچوب قوانین عادلانه و مورد قبول اکثریت) ایجاد می‌شود، که موجب زایش و توسعه سریع‌تر و دقیق‌تر جامعه و کشور خواهد شد.
نتیجه اجرا و تکمیل تمام این موارد، چیزی جز یافتن زیبایی طبیعی جامعه و تصویری هزار رنگ از فرهنگ‌ها و آداب و اخلاق گوناگون مردم و هماهنگی و هم‌سازی آن‌ها نخواهد بود.
چرا می‌گویم زنان تأثیرگذاران اجتماعی ضعیف‌تری هستند؟
زنان در جامعه سنتی ایران، تأثیرگذاری اجتماعی کم‌تری نسبت به مردان داشته و دارند. می‌بینیم که فردی مثل علی خامنه‌ای، وقتی دستوری درباره حجاب می‌دهد که حتی به گروه جنسی خودش هم مربوط نمی‌شود، توسط دیگر مردان به سادگی مورد اجرا قرار می‌گیرد و زنانی هم هستند که آن‌ها را در سرکوب و ایجاد اجبار برای هم‌جنس‌های خود همراهی می‌کنند.
اما زنان و برخی مردانی که مخالف چنین اعمال و تصمیم‌گیری‌هایی هستند، حتی به درجه مطرح شدن هم نمی‌رسند، چرا که به عنوان «منافق» برچسب می‌خورند و «اغتشاش‌گر» و «برهم‌زننده آرامش جامعه» معرفی می‌شوند.
زنان به درجات بالای مدیریتی نمی‌رسند و اگر برسند و مدیریت تصمیم‌گیری‌های کلان را بر عهده بگیرند، باز نظرات زنان را فاقد اهمیت می‌دانند، و باز از نگاه مردانه و شخص رهبری، به جامعه نگاه می‌کنند.
پس با این‌که زنان از لحاظ جمعیتی در اقلیت قرار ندارند، اما از لحاظ تأثیرگذاری اجتماعی در اقلیت و جایگاه ضعیف‌تر قرار دارند.»

این وسط کاربری به نام فرشاد یه مداخله بسیار بجا داشت که ازش ممنونم. این آقا چنین گفت: «سلام ، نمیدانم چرا فکر می کنید زنان در جامعه ما دارای تاثیر گذاری اجتماعی کمتری نسبت به مردان هستند ، درباره متنی که نوشته اید می شود ساعتها بحث کرد اما این نگرش برایم خیلی عجیب است چرا که به نظر من کمتر بها دادن به زنان در مشورت گیری معلول ندانستن حقیقت اخلاق و روش زندگی در دین اسلام است ، من در باره فرهنگ حاکم بر خانواده و جامعه از دید اسلام کتابهایی از همین آقای خامنه ای و دیگر متفکرین اسلامی مطالعه کرده ام، همه جا مشارکت و مشورت و همدلی بین زن و مرد در جامعه و امور زندگی حرف اول را میزند و این نگاه رادیکال سیاسی شما را نسبت به حکومت در این زمینه بخصوص برایم نامفهوم میسازد ، چند نوشته شما را خواندم ، مشخصا تاکنون چیز زیادی از دین اسلام فرا نگرفته اید و در همان جریانی حرکت میکنید که خودتان هم از انتهایش تصوری ندارید ، اینکه میبینم جوانان کشورم که باید وطنشان را رشد بدهند درگیر مسائلی هستند که هیج نفعی به سود خود و کشورشان ندارد تاسف میخورم . اگر مادرم یا همسرم از من چیزی بخواهند من تا انتهای توانم برای براورده کردنش تلاش میکنم ، این اسمش اثر گذاری زنان در جامعه نیست ؟ ، این را همین حکومت به من یاد داده ، آیا چون پسران و مردانی احترام گذاشتن به خواسته زنان را یاد نگرفته اند که مهمترین عاملش هم خانواده و مادرانشان بوده اند باید "حکومت" را عوض کرد ؟ مسخره نیست که مشکلات اجتماعی اینچنین را با سیاسی ترین روش ممکن میخواهید حل کنید ؟»

و من هم چنین اضافه کردم: «حرف کاربر فرشاد دقیقا اینه که فرهنگ ایرانی بیماره، نه اسلام. [البته] من منکر این مساله نیستم که مراجع در مورد یه سری جزئیات ایراداتی دارند.
اما سوال من باز هم یه چیز دیگه بود. اصلا بر فرض که این توصیف شما از واقعیت، حقیقت داشته باشه، باز هم سوال من اینه که این شعار چه معنایی داره.
شما یه وضعیت داری و یه سری خواسته. این شعار چه ربطی به این خواسته‌ها داره؟
من برای دوستمون نازنین هم توضیح دادم. تو این شعار چرا مرد نماد میهن شده، در حالیکه همیشه مادر نماد میهن بوده؟ چرا آزادی و زندگی با زن همبسته شدند، در حالیکه هر دوی این مقولات به هر دو جنس مرد و زن وابسته‌اند؟ به نظرم میرسه این شعار، بی‌معنیه. یعنی این شعار، نمیتونه خواسته‌های این جنبش رو دقیق بازتاب بده.»

طبیعتاً این دوست هم پاسخی نداد.

از این موارد نتیجه می‌گیریم، اگه نظام آزادی بیان رو برقرار کنه، کاروبار مدعیان دروغین آزادی کساد میشه.

اما ویرگول هنوز ایراد داره، یعنی ضامن آزادی بیان من و همگان نیست. سازوکار فعلی مسدودکردن ویرگول مانع از شکل‌گیری بحث و انتقاد میشه. با این سازوکار دروغگو خیلی راحت می‌تونه با یه کلیک منتقد خودش رو خفه کنه.

این موضوع اهمیت زیادی داره، بخصوص برای ادامه کار. یعنی چی؟

متأسفانه جامعه ما اینجوریه که زنان بیشتر از مردان دیده میشن. مثلا در همین ویرگول، خود من حقیقتاً تا الان مسائل سختی رو حل کردم، اما خب چون مرد هستم، کمتر دیده میشم (البته یه سری دنبال‌کننده دارم که واقعاً ازشون ممنون هستم)، اما فقط کافیه یه زن جوان باشی تا فارغ از محتوای حرفت، همه نگاه‌ها رو جذب کنی. چند تا از این زن‌ها می‌شناسم که به احتمال زیاد در آینده قصد دارند به دفاع از حقوق هم‌جنس‌بازان (چون حقیقتاً از جنس بازیه) بپردازند. به یه مکالمه چندجانبه ارجاع میدم.

مورد سوم:

زن اول: «.... فقط امیدوارم همون طوری که جامعه الان آماده ی پذیرش آزادی زن هست به زودی آماده آزادی جامعه رنگین کمان هم بشه. شاید بیشتر از هر کس دیگه ای به این جامعه داره ظلم میشه»

زن دوم: «پس رفتی در موردش فکر کردی؟
منتظرش بودم........»

زن اول: «در مورد دگر باشا؟ آره
توی بحث با تو بود که گفته بودم نظری راجع بهش ندارم؟ چون یادم نبود به کی گفته بودم ولی یادم بود به یکی گفته بودم»

زن دوم: «درود بر تو
نه فکر کنم توی یکی از پست هات گفته بودی که میخوای راجع بهشون فکر کنی و منم گفتم که نظر نمیدم تا یه روزی نظر خودت رو بشنوم.
خوشحالم که اون روز فرا رسید...»

زن سوم خطاب به زن اول: «مرسی که واسم کامنت گذاشتی و مرسی بابت لطفت زن.
شاید؟!! قطعا بیشترین فشار رو رنگین کمونیا دارن متحمل میشن و مطمئنم با آموزش دادن میشه روش برخورد درست با این کامیونیتی بزرگ روهم درست کرد.»

من خطاب به زن اول: «شما طرفدار حقوق جامعه رنگین کمان هم هستی؟»

زن سوم: «هرانسانی شایسته ی این نیست که به حقوق انسانیش احترام گذاشته بشه؟»

من خطاب به زن سوم: «حقوق انسانی شامل چه چیزهایی میشه؟» (این مکالمه متاسفانه ناتمام باقی ماند. این رو باید درست کنم. این مکالمه هنوز تمام نشده.)

زن اول خطاب به من: «بلی. شما با اونا هم مشکل دارید؟»

من: «دقیق نمیدونم. اما به نظر میرسه، بلی. باید مشکل داشته باشم»

زن اول: «چرا "باید"؟»

قبل از اینکه جوابم رو به این سوال مطرح کنم، یه توضیح بدم. با این زن اول بحث‌های زیادی داشتم و در نهاین معلوم شد آدمیه که نمیخواد فکر کنه. برای همین ترجیح دادم با گفتن اینکه «چون حکم اسلامه» به بحث خاتمه بدم. اما خب زن سوم وارد شد و حرف‌هاش باعث شد اون جواب رو پاک کنم و این جواب رو بدم:

«اما جواب سوالت: رنگین کمان نباید باشه، چون غده سرطانه (به خودت و «لطفا سرطان نباشید» فکر کن). به این فکر کن اگه این افراد اجازه داشته باشن علنا خودشون رو تبلیغ کنند چی میشه؟ اگه تمام افراد جامعه مثل این رنگین کمونی‌های بیچاره و دوست‌داشتنی بشن، چه اتفاقی می‌افته؟ درست حدس زدی میا. بقای جمع به خطر می‌افته. چون همه بخاطر آزادی خودشون، حاضر نمیشن زیر بار بچه‌دار شدن و یا ارتباط جنسی با جنس مخالف برن، چون به جنس مخالف کششی ندارند. این بندگان خدا دوست دارند با همجنس خودشون سکس کنند. به همین خاطر، بقای جمع به خطر می‌افته.
به تو توصیه میکنم به جای اینکه مدافع حقوق نداشته این جماعت باشی، ازشون بخواهی خاص‌پندار و سرطان نباشن و به وظیفه‌اشون که ازدواج با جنس مخالفه عمل کنند. وظیفه تو در قبال این جامعه دقیقا اینه. فهمیدی؟
فکر کن. تو هنوز بلد نیستی فکر کنی. اسیر احساساتی. متاسفانه»

زن اول: «بهتون پیشنهاد میکنم بیشتر راجع به دگرباشا بخونید.
خاص پنداری و سرطان بودن یه چیزه و خاص یا متفاوت بودن یه چیز دیگه. این افراد از نظر ژنتیکی هم تفاوت دارن و ژنتیک رو نمیشه با تبلیغ کردن منتقل کرد»

من: «در مورد این «بهتون پیشنهاد میکنم بیشتر راجع به دگرباشا بخونید.» بگو چی بخونم. مطلب معرفی کن.
در مورد این « این افراد از نظر ژنتیکی هم تفاوت دارن و ژنتیک رو نمیشه با تبلیغ کردن منتقل کرد» اتفاقا چیزی که من خونده بودم، این بوده که در غرب اول این مساله رو یه نوع تفاوت ژنتیکی میدونستند، اما الان از این نظر گذشتند و بیشتر چیزی مربوط به قدرت اختیار و انتخاب می‌بینند. فرد خودش متعلق میل جنسی‌اش رو انتخاب میکنه.
اما بذار با همین ژنتیک بریم جلو. چی باعث میشه یه انسان از حقوقی برخوردار باشه؟»

حداقل تا الان این بحث دیگه پیش نرفته. به این دوستان توصیه میکنم به جای دفاع از حقوق این جماعت بی‌خاصیت به وظیفه‌ای که عقل براشون تعیین کرده، عمل کنند.

در مورد این مبحث یه نکته بگم. هم‌جنس‌بازی برخلاف موضوع «اجبار حداکثری حجاب تنها برای زنان» مطلقاً باطله. من با اینکه مطیع رهبری هستم، اما مخالف اجبار حجاب به این شکل فعلی بودم و هستم و خواهم بود و بخاطر همین موضوع از هر دو طرف طعنه شنیدم. اما جنس هم‌جنس‌بازی فرق می‌کنه. البته من به آزادی بیان باور دارم و معتقدم این دوستان باید مسأله‌شون رو مطرح کنند و مخالفان هم‌جنس‌بازی وظیفه دارند به نحوی عقلانی از موضع خودشون دفاع کنند. پس این دوستان مجازاند مسأله رو باز کنند، اما امثال من هم باید مجاز باشند تا نقدشون کنند (این لازمه آزادی بیانه). اما متأسفانه سازوکار فعلی مسدودکردن به این دوستان کمک خواهد کرد از زیر بار و مسئولیت آزادی شانه خالی کنند. این دوستان اگه عنادی داشته باشند، به راحتی و با یه کلیک من منتقد رو خفه خواهند کرد. ویرگول بهتره که به فکر باشه. اگه هدف تداوم اینجاست، این ایرادات باید برطرف بشه. چون اگه نشه، دیکتاتورهای کوچولوی توی خونه (فرقی نداره، موافق یا مخالف نظام) فضای اینجا رو به لجن خواهند کشید.

آزادی بیانزن زندگی آزادی
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید