رایزن
رایزن
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

بر تو حجّت را تمام می‌کنم

اول، سر بزنید: https://t.me/hekmatmotlagh
دوم، این متن هم میشه این باشه «تحلیلی بر رهبری 2». چون به نظر میرسه رهبری از اون دسته افرادیه که به‌طور خاص، کلامش و به‌طور کلی، شخصِ خودش لایه‌های بسیار تودرتویی داره.
سوم، شاید این هفته هم به هگل نرسم. ذهنم خیلی درگیره. باید خالیش کنم.
چهارم، به ویرگول در مورد اون مسأله پیام دادم. هنوز جوابی نداده. اما باز هم حسن نیت نشون میدم و فعلا صبر میکنم. ممکنه هنوز نرسیدند مطالعه کنند. دیروز تعطیل بوده.

در ادامه بحث با یه دوست به اینجا رسیدم که گفت:

«حس میکنم درک درستی از فضای مدارس ندارید. بذارید چند تا ماجرا رو براتون بازگو کنم تا بفهمید با چه افرادی طرفیم.با دبیر دینی مون داشتیم راجع به نه فقط حجاب، کلا تبعیض های جنسی حرف میزدیم. در جواب تمام استدلالامون گفت:"اونا ده سال درس خوندن راجع به این چیزا! پس بهتر از من و شما میدونن. هر چی میگن باید گوش کنیم!"بعد هم نذاشت ادامه بدیم و حرف بزنیم.اول شروع اعتراضات یه نفر از کلانتری اومده بود مدرسه مون به عنوان (به قول خودشون) مشاوره سیار! راجع به حجاب که حرف زد بچه ها جوابشو با استدلال دادن. جوابش این بود که"درست یا غلط؛ قانون کشوره! باید رعایتش کنید."بعدش هم مدیر مدرسه نذاشت ادامه بدیم و بحث رو عوض کردن.قبل از شروع اعتراضات (پارسال) یه آخوندی اومده بود مدرسه مون برای رفع شبهات دینی (!) باهاش راجع به نابرابری جنسیتی حرف زدیم. در نهایت جوابمون این بود" اگه جامعه با همون عرفی که توی جامعه ی قدیم بود پیش میرفت اینجوری نمیشد. شما خودتون در نظر بگیرید؛ مثلا بحث کار. اگه هیچ زنی کار نکنه اینقدر بیکاری توی جامعه بی داد نمیکنه."بعدش هم تایم تفریحمون شروع شد و ما رو از نماز خونه بردن بیرون که دیگه ادامه ندیم.»

این بحث باز هم ادامه یافت تا رسیدم به این‌جا که گفتم:

«میخوای برات بگم چجوری باید عمل کنی؟ چون الان میدونم باید چه کار کنی تا فضای گفتگو رو ایجاد کنی. اگه میخوای بگو آره تا برات تعریف کنم»

این دوست هنوز جواب بله رو نداده. اما خب این راه‌حل تو ذهنم هست و داره اذیتم می‌کنه. میخوام از شرش خلاص شم. برای همین اینجا بیرون می‌ریزمش (فکر میکنم ausserlichkeit هگل دقیقا همین معنای برون‌ریخته داره).

راه‌حل چیه؟

متأسفانه در کشور فضای شورا وجود نداره و مقصر این وضعیت نسل قدیمه. از همین نمونه‌هایی که این دوست تعریف کرده، مشخّصه. در این شرایط چه باید کرد؟ افراد مختلف در فضاهای مختلف (از جمله مدرسه و دانشگاه) باید بجنگند و فضای شورا رو ایجاد کنند. اگه معلم شورا نمی‌کنه، دانش‌آموز باید به شورا وادارش کنه. چطور؟ از طریق جدال. پس، بازی شورا و جدال در پیش داریم.

اما خب برای شورا و جدال به ابزار مناسب نیاز داریم. مبارزی که Swans توصیفش میکنه، از سلاح خودش برای جدال و از کلام خودش برای شورا بهره می‌گیره.

برگردیم به همین مورد دوست خودمون. این دوست از چه ابزارهایی برای شورا و جدال برخورداره؟ یعنی سلاحش چیه و کلامش چیه؟

جواب ساده است: امروز اگه کسی میخواد در مدرسه یا دانشگاه باب گفتگو رو در باب مسأله اجبار حجاب و به‌طور کلی، مسأله زنان باز کنه، باید از «کلام من» به‌عنوان ابزار شورا و از «کلام آقای خامنه‌ای» به‌عنوان ابزار جدال بهره بگیره.

چرا کلام من؟ تابحال، در متون مختلف در مورد بسیاری از ایرادات نظام آموزشی، از جمله مسائلی مثل اجبار حجاب، عفت، رویکرد اشتباه نظام تربیتی به میل جنسی و یا برخورد اشتباه نظام تربیتی با هر نوع اعتراضی، نوشتم و تمام تلاشم این بوده که انتقاداتم بر پایه اصول عقلانی و دینی باشه. من این مطالب رو نوشتم تا غیر خودم هم ببینه و نقد کنه. این امر حاصل شد. یه سری دیدند و نقد کردند. اما خب کسی موفق نشد به من ایرادی وارد کنه، یا اینجوری بگم که من موفق شدم جواب انتقادات رو بدم.

لینک این مطالب رو اینجا میذارم: این و این و این و این (در مورد اجبار حجاب و مفهوم عفت) و این (در مورد اعتصاب و اعتراض) و این (درباره میل جنسی و همچنین لزوم حدی از حجاب).

مطمئنم نه فقط معلمان دینی مدارس که حتی روحانیون بالاتر از اون‌ها هم قادر نیستند به این ایرادات پاسخ بدن.

البته منکر این نیستم که ممکنه یکی پیدا بشه که به این ایرادات جواب بده و شاید حتی موفق بشه «یا روسری یا توسری» رو اثبات کنه (من استقبال میکنم). اما مساله اصلی اینه که الان این مطالب ابزار شورا رو تأمین میکنند، یعنی «کلام من» یه سری سوال سخت جلوی مخاطب می‌ذاره و مخاطب هر چقدر هم که ادعا داشته باشه، قادر نخواهد بود به سادگی به این سوالات جواب بده.

پس، کلام من، ابزار شورا است. دانش‌آموز و دانشجوی معترض برای ایجاد فضای شورا در مدرسه و دانشگاه از کلام من بهره ببره (البته اگه کسی شکی داره که میشه از این کلام استفاده کرد، حتما بیان کنه تا صحبت کنیم).

اما خب مشکل اینه که آدم‌های به ظاهر مسلمان وقتی ببیند در بحث کم میارن، شروع میکنند به دغل‌بازی: یا در کلام سفسطه می‌کنند یا با سوءاستفاده از قدرت و جایگاه‌شون، سرکوب. با این جماعت باید چه کار کرد؟ طبیعتاً جدال. ابزار جدال چیه؟ حکم رهبری.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حکم رهبری اینه:

«ایشان در تبیین چگونگی برخورد با عناصر مرتبط با اغتشاشات بر ضرورت تفکیک صحنه‌گردانان، فریب‌خوردگان، عاملان جنایت و افراد پول گرفته تأکید کردند و گفتند: این افراد یکجور نیستند. کسی را که بی‌توجه به خواست حقیقی دشمن، با او همراهی کرده یعنی فریب خورده اما جنایتی نکرده است چه دانشجو باشد چه غیر دانشجو، باید متنبّه و موعظه و هدایت و بیدار کرد و با پرسش از او که آیا این حرکت موجب پیشرفت کشور است یا ضدّ آن، او را به فکر کردن وادار و هوشیار کرد تا با دشمن هم‌صدایی نکند و به تعبیر امام بزرگوار همه هر چه فریاد دارند بر سر آمریکا بزنند.»

مساله اصلی اینه که اولیای مدرسه از الان به بعد و به حکم رهبری وظیفه دارند با دانشجو یا دانش‌آموزی که سوال داره، جواب بدن. چون یه عده از این دانشجویان و دانش‌آموزان به این دلیل با دشمن همراهی کردند که به سوالاتشون جواب داده نشده. به مواردی که اون دوست مطرح کرد، ارجاع میدم.

من تا قبل از این، معتقد بودم اعتصاب بهترین ابزار برای جدال در این بازی جدال و شورا است. اما الان باید بگم که حکم رهبری مهمترین ابزار یه دانشجو یا دانش‌آموز معترضه (البته معترضی که صرفاً به دنبال صلاح مملکته، نه براندازی).

پس، خطاب به دانشجو و دانش‌آموز معترض: از اولیای مدارس و دانشگاه‌ها و همچنین، دانش‌آموزان و دانشجویان بسیجی بخواهید به حکم رهبری گردن بنهند و با شما شورا کنند، در اصل با استفاده درست از این کلام، مجبورشون کنید تا با شما شورا کنند (چون اطاعت از فرمان رهبری، واجبه و کسی که تخطی می‌کنه گناهکاره). اما به وقت شورا، از کلام من استفاده کنید، نه مزخرفات لیبرالی و مارکسیستی و پست‌مدرن (البته قبلش کلام من رو کامل جذب کنید. گفتم که زیر هر کدوم از این مطالب، یه سری مباحث شکل گرفته و افراد مختلف سعی کردند ایراداتی وارد کنند. اون ایرادات و نحوه جواب‌دادن من به اون ایرادات رو حتما بخونید).

اصلاح فقط و فقط با خواست و عمل افرادی صورت می‌گیره که بخوان اصلاحی صورت بگیره. کاری مثل ایجاد فضای گفتگو در مدارس یا دانشگاه کار یه نفر نیست. هر کس باید وظیفه‌اش رو به درستی انجام بده. دانشجو و دانش‌آموز یه وظیفه دارند، معلم و مدیر و استاد و رئیس یه وظیفه دیگه و شخص رهبری یه وظیفه دیگه.

اون آقا سهم خودش رو ادا کرد. من هم (به‌عنوان یه فضایی!) سهم خودم رو ادا کردم. الان نوبت دانشجویان و دانش‌آموزانه که سهم خودشون رو ادا کنند. پس،

به وظیفه‌ای که عقل براتون تعیین کرده، عمل کنید.

پ.ن (اضافه شده در چند دقیقه بعد): این احتمال هست که این گفتگوها در جاهای مختلف با موفقیت شکل بگیره و اگه دانشجویان و دانش‌آموزان خوب بازی کنند، حتی میتونن در بحث با اولیای مدارس و دانشگاه پیروز بشن، بخصوص در موضوعی مثل اجبار حجاب (امیدوارم هیچوقت جرأت نکنند سمت اصل ولایت فقیه برن). در این صورت، خواسته معترضان باید همراهی اولیای مدارس با این خواسته برحقّ معترضان باشه. پس، توصیه میکنم دانش‌جویان و دانش‌آموزان کاری نکنند تا در چشم اولیای مدارس و دانشگاه، دشمن به نظر برسند.
از همه مهم‌تر اینه که این تجارب باید مکتوب بشه. یعنی اگه دانش‌آموز یا دانشجویی جرأت پیدا کرد تا این وظیفه رو تا آخرش پیش ببره، توصیه میکنم تجربه‌اش رو مکتوب کنه و در معرض دید عموم قرار بده. نترسید. نترسید.


اتمام حجّتادای سهمشورا و جدالبه جای آه و ناله به وظیفه عمل کنید
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید