ماهها پیش با کاربر بهنام یه بحث داشتم بر سر ایمان و تعصّب. ادّعای من این بود که مومن علاوه بر اینکه به احکام عمل میکنه، از حکمت نهفته این احکام هم خبر داره. چون آدم زمانی در مورد یه مسأله شکّ و تردید نداره که از حکمت و دلیلاش آگاه باشه. کسی که از حکمت آگاه نیست، در نهایت در جواب منتقد به تعصّب رو میاره (ارجاع میدم به «درباره ایمان و تعصّب»).
بحث ما گره خورده بود که کاربر علی فتحی یه مداخله کاملاً بجا کرد. این کاربر از من در مورد حکمت دعا پرسید و اینکه دعا به لحاظ نظری چه حکمتی داره. چطور میشه عقلانیت دعا رو تبیین کرد. من بهش قول دادم در موردش بنویسم.
یکم طول کشید، اما آماده شد. این هم از یه مکالمه در تلگرام به دست اومد. یکی یه چیز گفت در مورد دعا و من هم بدین صورت جوابش رو دادم:
«دعا یعنی از خدا خواستن
از خدا خواستن یعنی چی؟
احتمالا شنیدید وقتی به یکی یه پیشنهادی داده میشه و طرف با خوشحالی قبول میکنه، در موردش میگن، از خداش بود یا از خدا میخواست.
این یعنی چی؟
یعنی اینکه طرف منتظر همچین فرصتی بود تا بهش چنگ بزنه. طرف برای این وضعیت آماده بوده.
پس دعا یه معنای آمادگی داره. شما وقتی یه چیزی میخوای که نداری، باید براش آماده باشی. چون شانس یه بار در خونه رو میزنه. وقتی شانس در زد، باید براش آماده باشی تا بقاپیش
از طرف دیگه، لازمه این آمادگی، امیدوار بودنه. آدم ناامید به دلیل ناامیدی هیچ کاری نمیکنه. دعا کمک میکنه امیدت رو حفظ کنی. وقتی هر روز از خدا یه چیز رو بخواهی و مطمئن باشی که به اون چیز میرسی، این یعنی حفظ امید.
از طرف دیگه، امیدواری منجر به حرکت فرد میشه. و داریم که از تو حرکت و از خدا برکت.
پس دعا به معنای نشستن نیست.
البته یه معنای دیگه هم داره: از خدا خواستن یعنی اینکه انتظار هیچ کمکی از هیچ بنده خدایی نداشته باشی.
وقتی فقط از خدا انتظار داری، دیگه حاضر نمیشی منت هیچ بنده خدایی رو بکشی.
وقتی از خدا میخواهی، حاضر نمیشی به اسارت هیچ بنده خدایی در بیایی.»
بعد یه نفر پرسید:
«خودتون به دعا اعتقاد دارید؟»
و من هم اینجوری جواب دادم:
«اگه منظورت اینه که شبها میشینم دستها رو به آسمون میگیرم و التماس میکنم که خدا خواهش میکنم فلان چیز رو به من بده، باید بگم نه.
چون این فقط ظاهر کاره. چون متاسفانه درک روحانیت فعلی از دعا همینه. این آخوندهای محلی از دعا همین رو میفهمند.
اصل دعا همون چیزهاییه که بالا گفتم.
مساله اصلی اینه که زیر بار منت هیچ کس نری. هیچ انسانی.
چون از خدا خواستن یعنی از غیر خدا نخواستن.
اینکه از هیچ انسانی نخواهی، یعنی هیچ انتظاری از هیچ انسانی نداشته باشی. این یعنی اینکه خودت تلاش کنی. تو تلاش کن، همه چیز درست میشه. این قانون خداست. این اصل حاکم بر عالمه. تو تلاش کن، مطمئن باش بالاخره موفق میشی.
و اصل حاکم بر عالم خداست.
اما اگه از غیر خدا بخواهی چی میشه؟ وقتی از انسان انتظار داری، این انسان ممکنه به قیمت آزادیات درخواستت رو اجابت کنه. ممکنه از ضعف تو سواستفاده کنه و بخواد اسیرت کنه.
اما خدا اسیرت نمیکنه. از خدا بخواهی آزاد خواهی شد، چون خودت داری تلاش میکنی. هیچ انتظاری از هیچ کس نداری.
وقتی دعا میکنی، در اصل داری آزادیات رو حفظ میکنی.
البته یادت باشه.
یه سری انسانها هستند که بهت کمک میکنند، اما هیچ انتظاری ازت ندارند. یعنی با اینکه در موضع قدرت قرار دارند، اما بدون چشمداشت به غیر خودشون کمک میکنند.
آدم باید منتظر کمک اینها باشه. چون خدا از طریق اینها بهت کمک میکنه، یعنی از طریق این آدمها یه فرصت در اختیارت میذاره.
این آدمها انتظاری از فرد ضعیفتر ندارند، چون با خدا معامله کردند.
فهمیدی چی شد؟
یعنی هر چقدر که درصد بالاتری از افراد یه جامعه، به خدا معتقد باشند و با خدا معامله کنند، اون جامعه وضعش بهتر خواهد بود. چنین جامعهای به خودش کمک میکنه تا رشد کنه.
تو این جامعه، نسل قدیم به نسل جدید کمک میکنه رشد کنه، نه اینکه سرکوبش کنه.
مردم ایران هنوز نفهمیدند خدا [و دعا به درگاه خدا] یعنی چی، حتی آخوندهاش هم نفهمیدند.
اما به نظر میرسه یه عده محدود در قشر روحانیت فهمیدند.»