مقدمه: این سه بند توضیحات خاصی نمیخواد. بخصوص توضیحاتی که در بخشهای افزوده میاد، صحبتهای خود هگل رو کامل میکنه.
و اینکه این متن ترجمه هم به حقّالزّحمه نیاز داره (در مورد مبحث حقّالزّحمه به این متن رجوع کنید).
5859831092273019
IR75 0180 0000 0000 5225 5085 36
به نام حمیدرضا مصیبی
بند 202
طبقات مطابق با مفهومبه سه صورتِ الف) طبقهِ جوهری یا بیواسطه، ب) طبقه [در خود] متأمّل یا صوری و ج) طبقه عمومی تعیین میشوند.
بند 203
الف) طبقه جوهری محصولات طبیعی را که از زمین فراوری میشوند، به عنوان ثروت خود دارد – زمینی که میتواند منحصراً به مالکیت خصوصی درآید و نه صرفاً به بهرهکشی نامعیّن بلکه به یک صورتبخشی [/زراعت و پرورش] عینی نیاز دارد. با توجه به رابطهای که میان کار و محصول با فصول طبیعی ثابت و منفرد وجود دارد و همچنین، با توجه به وابستگی میزان برداشت به خصائل غیرذاتی و متغیّر فرایندهای طبیعی، غایتی که نیاز متوجه آن است، بدل به [غایت] تأمین آتیه خواهد شد؛ اما این تأمین با توجه به شرایطی که در آن قرار دارد، طریقی از امرار معاش را حفظ میکند که در آن، وساطت تأمل و اراده فردی نقش کمتری بازی میکنند و از اینرو، سرشت جوهری آن به طور کلّی یک نظم و حیات عرفی بیواسطه و مبتنی بر روابط خانوادگی و اعتماد است.
یادداشت هگل:
به درستی چنین فرض شده است که آغاز حقیقی و بنیاد اولیه دولت با رواج کشاورزی و ازدواج همراه بوده است، چرا که آن اصل [یعنی، کشاورزی] زراعتِ خاک و از اینرو، مالکیت خصوصی انحصاری را به همراه خود میآورد (با یادداشت بند 170 مقایسه کنید) و حیات سرگردان وحشی را (یعنی آن حیاتی که از طریق پرسهزنیهای بیسرانجام به دنبال معاش خود میگردد) به آرامش و سکون حقوق خصوصی و به تضمین ارضاء نیازها باز میگرداند.
ضمناً، با محدودشدن عشق جنسی به ازدواج و از اینرو، توسعه این قید و بندها به یک اتّحاد پایدار و ذاتاً عمومی، نیازِ [شخصی] با مراقبت از خانواده همبسته میشود و تصرّف با مالکیت خانوادگی. امنیت، تثبیت و تدوام ارضاءِ نیازها و مانند اینها – یعنی، خصائلی که آن نهادها در بدو امر خود را با آنها معرفی کردند – چیزی نیستند به غیر از صورتهای عمومیت و قوالبی که عقلانیت [یعنی] غایت نهایی و مطلق، خود را در درون آن متعلّقات اظهار میکند.
در این زمینه چه چیز میتواند جذّابتر از اطلاعات هوشمندانه و ادیبانهای باشد که دوست بسیار محترم بنده، جناب آقای کروتسرز علیالخصوص در جلد چهارم کتاباش به نام «اسطورهشناسی و نمادها» راجع به جشنها، تماثیل و معابد [جوامع مبتنی بر] کشاورزی باستانی به دست داده است؟ مردمان باستان رواج کشاورزی و نهادهای همبسته با آن را فعلی الهی میدانستند و از اینرو، تکریم و تقدیس دینیشان را وقف آنها میکردند.
یکی دیگر از نتایجی که همچنین در ارتباط با سایر طبقات رخ میدهد، آن است که خصلت جوهری این طبقه مستلزم تعدیلات و اصلاحاتی در زمینه حقوق خصوصی و علیالخصوص، در ارتباط با نظام دادرسی [rechtspflege] و همچنین، در زمینه تعلیم و تربیت و دین است؛ این تعدیلات و اصلاحات بر محتوای جوهری اثر نمیگذارند بلکه تنها صورت و رشد ناشی از تأمل را تحت تأثیر قرار میدهند.
افزوده:
در زمان ما، اقتصاد [مبتنی بر کشاورزی] نیز همانند یک کارخانه به طریق تأمل اداره میشود و بدین ترتیب، خصلتی همانند یک طبقه دوم و در تضاد با حالت طبیعیاش به خود میگیرد. با این حال، این طبقه اول همیشه طریق پدرسالارانه حیات و سیرت جوهری همبسته با آن را حفظ میکند. در اینجا، آدمی با احساس بیواسطه و غریزی آنچه را که داده و حاصل شده، قبول میکند و خدا را بابت آن شاکر است و با ایمان و اعتماد به اینکه این نعمت دوام دارد، زندگی میکند. آنچه که دریافت میکند، برای او کافی است: او آن را مصرف میکند، چرا که دوباره پر میشود. این یک سیرت ساده است که هنوز تحت هدایت [میل به] کسب ثروت قرار ندارد؛ این گرایش به مصرف هر آنچه که موجود است، همچنین میتواند تحت عنوان نجابت کهن نامیده شود. در این طبقه، نقش اصلی را طبیعت بازی میکند و مجاهدت و صنعت آدمی مادون آن است؛ اما در طبقه دوم، خودِ فهمِ انتزاعی، امرِ ذاتی است و محصول طبیعت را میتوان صرفاً به منزله ماده خام در نظر گرفت.
بند 204
ب) طبقه صنعتگر و تاجر در کسب و کار خود به محصولات طبیعت صورت میبخشد و برای [تأمین] ابزار معاشاش به کار خویش و تأمل و قوّه فهم انتزاعی و همچنین، بالذّات به وساطت نیازها و کار دیگران وابسته است. این طبقه هر آنچه را که برای خود تولید میکند و از آن بهره میبرد، در درجه اول از یمن و برکت خود و فعّالیت خود دارد. کسب و کار این طبقه متعاقباً به سه صورت متمایز میشود:
اول، کار به طریقی انضمامیتر برای [ارضاء] نیازهای فردی و بنا به تقاضای افراد؛ طبقه پیشهور [/وضعیت پیشهوری]
دوم، کار انتزاعیتر تولید انبوه که نیازهای فردی را برآورده میسازد اما به لحاظ تقاضا فراگیرتر است؛ طبقه کارخانهدار [/وضعیت تولید کارخانهای]
سوم، کسب و کار معاوضه کالاهای منفرد با یکدیگر مخصوصاً از طریق یک ابزار عمومی معاوضه [یعنی] پول که در آن، ارزش انتزاعی تمام کالاها فعلیت مییابد؛ طبقه تاجر.
افزوده:
افراد طبقه صنعتگر و تاجر خودفرمان هستند و این احساس از خویشتنِ خود، پیوند تنگاتنگی با مطالبه یک وضعیت حقوقی دارد. از اینرو، احساس آزادی و نظم اصولا از درون شهرها برخاسته است. در مقابل، طبقه اول نیازی به تفکّر راجع به خود ندارد: آنچه که او کسب میکند، یک نعمت خارجی است، نعمتی از سوی طبیعت. این احساس وابستگی برای او احساسی بنیادین است و به سادگی میتواند منجر به آن شود که فرد هر آنچه را که از سوی انسانها بر او وارد میشود، تحمّل کند. بنابراین، طبقه اول بیشتر به خشوع و فرمانبری گرایش دارد و طبقه دوم بیشتر به آزادی.
بند 205
ج) طبقه عمومی در اشتغال خود به منافع عمومی جامعه میپردازد؛ بنابراین، او باید از کار مستقیم برای رفع نیازهایش معاف شود، حال یا از طریق سرمایه خصوصی و یا با دریافت پاداش و مزد از سوی دولتی که خواستار فعّالیت او است؛ بدین ترتیب، منافع خصوصی از طریق کار آن طبقه برای عموم ارضاء میشود.