کی وقاحت رو از حد گذرونده؟ یه سری از دوستان مذهبی و اگه بخوام به طور مشخص نام ببرم، جناب مرتضوی و دستانداز.
توضیح میدم چرا وقاحت رو از حد گذروندن. اما با توجه اینکه یه عده مدام به من تهمت میزنند که بیادبم و توهین میکنم و یا خودمطلقانگارم، باید قبلش بگم که در این متن هیچ توهینی صورت نگرفته. من صرفا نقد میکنم. از اونجایی که میگن مومن آینه مومنه، من هم تصمیم گرفتم زشتیهای مومنان جامعه خودم رو بهشون نشون بدم و از اونجایی که طبق گفته علی، آدم باید طوری با دیگران برخورد کنه که دوست داره با خودش برخورد بشه، من هم این واقعیت زشت رو (به قول یکی از دوستان) تف میکنم تو صورت مومنان جامعه؛ چون دوست دارم غیر خودم زشتیهای خودم رو بدون تعارف تف کنه تو صورتم. پس دقت کنید، قصد توهین ندارم. دارم یه سوزن به خودمون میزنم. امیدوارم شاهد گزارش فلهای مریدان اون دوستان نباشم. اگه فکر میکنید نقد من منصفانه نیست، بیایید برای من مشخص کنید کجای نقدم اشتباهه تا عذرخواهی کنم.
بعد از اتفاقات اخیر و مسدودشدن کاربران آیدا و آیرین، جناب مرتضوی در این متن موضع خودشون رو اعلام کردند. تکههایی از متن رو اینجا میذارم:
و این:
من در جوابشون نوشتم:
واقعیت همینه که دارم میگم. امثال جناب مرتضوی نه تنها هیچ تلاشی برای ارتباط با طرف مقابل نکردند، بلکه از گفتگو فرار هم کردند. خود من شاهد زندهاش. ایشون از بعد از اینکه من اعلام فقاهت کردم و در مورد مسائل زنان نظر دادم، فرار کردند.
مسأله اینه: اگه معترضان به سمت افراط رفتند، به این دلیله که موافقان نظام اصلا نخواستند به حرفشون گوش بدن. امثال مرتضوی تنها نیستند. ارجاع میدم به برنامهای از صداوسیما که به جای گفتگو با معترضان بهشون انگ هرزگی میزنه. به نظرتون اگه اون جوان مثلا انقلابی همون اول کار یه عده از معترضان معقولتر رو وارد برنامهاش میکرد، بهتر نبود؟
امثال مرتضوی زمانی که باید کاری بکنند، کاری نمیکنند و حتی بدتر خراب هم میکنند و بعد که طرف مقابلشون واکنشی احساسی نشون داد، در مقام عقل کل وارد میشن و از بالا قضاوتشون میکنند. از نظر این آدم، معترضان یه مشت جوگیر و احمقاند، اما خودشون اون عاقلهای که تمام مدت داشته درست رفتار میکرده. به همین دلیل به خودش اجازه میده الان بیاد اینجوری صحبت کنه. من فقط میتونم بهشون بگم این بازیهای کثیف رو جمع کنید. حالم از این بازیها بهم میخوره.
اما برسیم به دستانداز. قبلا گفتم، این آدم حرف و عملش یکی نیست. فقط در حرف گفتگو میکنه، وقتی پای عمل میرسه، هیچ.
لازمه شاهد بیارم؟ به نظری که ایشون در متن «گفتگو کنیم تا باشیم» گذاشتند، ارجاع میدم. اول ببینیم نظر ایشون در مورد آیرین چیه:
آیرین، از داعش، چیزی کم نداشت. فقط حرف از آزادی میزد. ولی از جمله کسانی بود که با همون سن کمش اگر ممکلت میافتاد دستش از هیتلر بیشتر آدم میکشت تا اعتقاداتش رو به کرسی بنشونه. و البته در مورد آیرین هم حتی نباید ناامید بود. آیرین امروز هم از استعدادهای خدادای شگرفی برخوردار است که اگر کمی با اخلاق و معرفت درآمیزد، میشود دختری که هر مادری در آرزوی داشتن او است. و شاید آیرین بیست ساله خیلی پختهتر و قابل تحمّلتر از آیرین هجده ساله شود. شاید حتی بتوان روی حرفها و نظریات آیرین بیست و پنج ساله حساب باز کرد. ولی آیرین امروز، سرشار بود از خامی، جوگیری، توهّم، عصیان، لجبازی و خونآشامی. البته بنده همهی تقصیرها را به گردن آیرین نمیاندازم. آیرین را من و شما، خانوادهاش، اوضاع و احوال مملکت، مسئولان، تصمیمگیران و تصمیمسازان مملکت و سایر عوامل محیطی و ژنتیکی دیگر به این آیرین تبدیل کردند که تک تکشون قابل تفحص و قابل تامّل و تفکر هستند. بنده برای بخشی از همین آیرین که شامل استعدادهای خدادیاش، خلّاقیتش، ارادهاش و جسارتش باشد، احترام قائل هستم ولی برای بخشهای دیگر آیرین که به آن اشاره کردم و خود را نیز در زمرهی مسبّبانش قرار دادم خیر. امّا مسدودیت دائم + حذف تمام پستها + حذف بیوی آیرین را نمیپسندم. این کار مانند تمیز کردن لکّههای بر روی آینه، با یک دستمال کثیف میدانم. تمیز کردن لکّههای این آینه، نیاز به دستمالی تمیز داشتو دستمالی که متاسفانه گویا در این روزگار، بس کمیاب شده است.
اول اینکه من با آیرین بحث داشتم. آیرین حتی همین الان هم این چیزی نیست که دستانداز میگه. این قضاوت مغرضانه است. آیرین داعش نبود و نیست. شاید خام باشه، اما داعش نیست. شاید احساسی باشه، اما به استبداد رأی دچار نیست. وقاحت خاصی میخواد که دستانداز (کسی که کارش از همون اول فقط تمسخر و توهین معترضان بود) الان اینجوری آیرین رو قضاوت کنه. این آدم اصلا حق نداره آیرین رو قضاوت کنه. چون خودش تا الان بدتر از هر کس دیگهای رفتار کرده.
اول کار که اعتراضات شروع شد، شروع کرد به توهین و تمسخر معترضان و در ادامه با رفتارهای کودکانهاش معترضان رو وارد یه کلکل بیحاصل و احمقانه کرد. البته این آدم زمانیکه با انتقادات من (و احتمالا سایر دوستان) مواجه شد، از این رفتارها دست کشید. اما رفتار جایگزین چی بود؟ وارد گفتگوی سازنده شد؟ خیر. این آدم پنج تا مطلب نوشت در مدح و ستایش گفتگو. اما کسی دید این آدم با معترضان گفتگو کنه؟ من که ندیدم. خودش شاهد زندهاش. وقتی شروع کردم به تفسیر آیات حجاب، همین آدم (که قبلش 5 تا مطلب نوشته بود در مورد گفتگو) دوباره به تمسخر روی آورد و وقتی با انتقادات من مواجه شد، کلا از بحث با من فرار کرد.
خلاصه اینکه این آدم تابحال با غیر خودش وارد گفتگو نشده. البته ایشون در همون نظر اعلام کردند:
ببینید علّت اینکه بنده با شما نمیتوان گفتگو کنم را به راحتی میتوانید در همان سلسله یادداشتهایی که با عنوان «گفتگو میکنم، پس هستم» پیدا کنید پس دیگر در این باره توضیحی نمیدهم
حقیقتش رو بگم. من نمیدونم چرا ایشون با من بحث نمیکنه. البته یه احتمال میدم. احتمال میدم دلیلش این باشه که اصلا بلد نیست گفتگو کنه. گفتگو کردن یه ادبه. ایشون فاقد این ادبه. برای گفتگو باید به قدری فرهیخته باشی که اگه طرف مقابل اثبات کرد نظرت اشتباهه، از اشتباهت دست بکشی. اما خب ایشون حاضر نیست در مورد مسأله زنان با من گفتگو کنه، چون در برابر من حرفی برای زدن نداره و اگه جوابی نداشته باشه، باید از موضع خودش کوتاه بیاد و ایشون حاضر نیست از موضع خودش کوتاه بیاد (البته تأکید میکنم. این صرفا یه احتماله. ممکنه در اشتباه باشم. اگه اشتباه میکنم، به جناب دستانداز توصیه میکنم به جای گزارش زدن و حذف این مطلب، در فضایی دوستانه من رو از جهل خودم خارج کنند، یعنی با من شورا و گفتگو کنند).
یه سوال میلیون دلاری: به نظرتون دستانداز حذف میکنه یا وارد شورا میشه؟ حرف این آدم و عملش تا چه اندازه یکیه؟
اما ببین جناب دستانداز، تا زمانی که خودت گفتگو نکردی، حق نداری به دیگران انگ استبداد رأی بزنی. وقاحت زیادی میخواد که آدمی مثل شما به غیر خودش بگه داعش. اول خودت رو اصلاح کن، بعد به قضاوت دیگران بپرداز
پ.ن: اگه من الان دستانداز و مرتضوی رو قضاوت میکنم، به این دلیله که قبلا تمام تلاشم رو کردم تا باب گفتگو رو باز کنم. حسابم پاکه، برای همین میتونم این دو نفر رو قضاوت کنم.