یک صاعقه باغ آرزو را خشکاند،تو در دل یک بهانه سبز بمان!سلام زمین سلامی به زیبایی برکه های روان،جویبارهای جاری و دشت های بی کرانت؛سلام به روی ماهت که غباری روی آن را پوشانده است.زمین مهربانم دوست دارم برایت جشن تولدی دوباره بگیرم،گویی که تازه متولد شده باشی،تک تک کوچه های شهر را برایت چراغانی کنم،چراغ هایی که در دلت جوانه میزنند و قرار است مهمانی تو را مجلل کنند.میز شکوفه های یاسی رنگ را سمت چپ و نهال سبز رنگ را سمت راست کوچه آویزان میکنم و موسیقی جشن را صدای گوش نواز موج های دریا و خش خش برگ های بکر درختانت کنم.دوست دارم لباسی به رنگ مروارید های دریا به تن کنی و دسته گل تولدت گل لاله باشد پر از شور و عشق گلی که گلبرگ هایش ندای عاشقی را ته انتهای کوچه سر میدهند.خیلی خوشحال میشوم اگر بگذاری مهمان های جشن را من دعوت کنم،به من اعتماد کن قول میدهم در آخر لبخندی به زیبایی مادری بزنی که فرزند تازه چشم گشوده اش را به آغوش میکشد،حالا برو!برو و حاضر شو، میخواهم چهره ی واقعی تورا ببینم چهره ای که مدت هاست زیر غبار ها و آلودگی ها پنهان شده است چهره ای که در دلش لانه ی غم جوانه زده اما خواهرش آسمان با بارانش دست نوازشی بر سرش میکشد تا باز هم خود را نمایان کند. من چشم هایم را میبندم ،هنگامی که حاضر شدی مرا صدا بزن!مطمئن باش لحظه ای که صدایم بزنی بهترین لحظه ی عمر چند ساله ام است.صندلی های جشن چیده شده است،مهمان ها آمده اند تا تو را ببینند،مهمان هایی به زیبایی نورخورشید که روزنه های امید از وجودشان سرچشمه میگیرد،حال خوب ،مهربانی،درخشان و جاری بودن و در آخر انسان هایی که هریک برای دیدن تو را خوشحال دیدن مهمان های جشن هستند.مهربان مادر انسان ها آرزو میکنم که آنقدر حالت خوب بشود که صدای خنده هایت به گوش فلک برسد و روشنی و سبزی وجودت به کهکشان ها سفر کند.یک سبد شادی،یک بوته گل رز قرمز و سال ها پایداری را برایت میخواهم . از طرف یکی از جوانه هایت که از خاکت است و تو را ستایش میکند و منتظر روزی است که از صورت گرد تو نور شادمانی و سرزندگی بتابد زیبا روی بی پایان..........تمام.
یک صاعقه باغ آرزو را خشکاند،تو در دل یک بهانه سبز بمان!
سلام زمین سلامی به زیبایی برکه های روان،جویبارهای جاری و دشت های بی کرانت؛سلام به روی ماهت که غباری روی آن را پوشانده است.
زمین مهربانم دوست دارم برایت جشن تولدی دوباره بگیرم،گویی که تازه متولد شده باشی،تک تک کوچه های شهر را برایت چراغانی کنم،چراغ هایی که در دلت جوانه میزنند و قرار است مهمانی تو را مجلل کنند.
شکوفه های یاسی رنگ را سمت چپ و نهال سبز رنگ را سمت راست کوچه آویزان میکنم و موسیقی جشن را صدای گوش نواز موج های دریا و خش خش برگ های بکر درختانت کنم.
دوست دارم لباسی به رنگ مروارید های دریا به تن کنی و دسته گل تولدت گل لاله باشد پر از شور و عشق گلی که گلبرگ هایش ندای عاشقی را ته انتهای کوچه سر میدهند.
خیلی خوشحال میشوم اگر بگذاری مهمان های جشن را من دعوت کنم،به من اعتماد کن قول میدهم در آخر لبخندی به زیبایی مادری بزنی که فرزند تازه چشم گشوده اش را به آغوش میکشد،حالا برو!برو و حاضر شو، میخواهم چهره ی واقعی تورا ببینم چهره ای که مدت هاست زیر غبار ها و آلودگی ها پنهان شده است چهره ای که در دلش لانه ی غم جوانه زده اما خواهرش آسمان با بارانش دست نوازشی بر سرش میکشد تا باز هم خود را نمایان کند. من چشم هایم را میبندم ،هنگامی که حاضر شدی مرا صدا بزن!مطمئن باش لحظه ای که صدایم بزنی بهترین لحظه ی عمر چند ساله ام است.صندلی های جشن چیده شده است،مهمان ها آمده اند تا تو را ببینند،مهمان هایی به زیبایی نورخورشید که روزنه های امید از وجودشان سرچشمه میگیرد،حال خوب ،مهربانی،درخشان و جاری بودن و در آخر انسان هایی که هریک برای دیدن تو را خوشحال دیدن مهمان های جشن هستند.
مهربان مادر انسان ها آرزو میکنم که آنقدر حالت خوب بشود که صدای خنده هایت به گوش فلک برسد و روشنی و سبزی وجودت به کهکشان ها سفر کند.
یک سبد شادی،یک بوته گل رز قرمز و سال ها پایداری را برایت میخواهم .
از طرف یکی از جوانه هایت که از خاکت است و تو را ستایش میکند و منتظر روزی است که از صورت گرد تو نور شادمانی و سرزندگی بتابد زیبا روی بی پایان..........
تمام.