در مورد مفید بودن امروز فکر میکردم…
از اون افکاری که دوران بلوغ به سر ادم می آید،در تعجبم چرا برای من تا الان این افکار در ذهنم مرور میشد ،یعنی بعد از مدت ها هنوز اون دوران را نگذراندم؛شاید!!
ولی خیلی باحال میشد که کلاً تو اون دوران میماندم،هروقت فکر این میکنم که هنوز ذهنم بچه گانه است از چند جهت ناراحت میشم و از یه جهت خوشحال…
با اینکه بناست که این شب ها ناراحت باشم(شب شهادت محترم ترین زن تاریخ)ولی بیخیال قسمت غم انگیز داستان میشم و جهت خوشحالیش رو مینویسم که روزنه امیدی برای کسانی که مثل من هستن باشد
خوشحالی من از این هست که میتوانم خورده شدن یک فیل را توسط مار بوآ را حدس بزنم از نقاشی اون شازده امده از سیاره های دوردست نه اینکه به سادگی یک کلاه ان را قلمداد کنم؟!
…………
نمیدونم ویرگول هنوز توانایی پی نوشت و پاورقی رو اضافه کرده یا نه اما هرچی هست من بلد نیستم ازش استفاده کنم ولی دوست دارم دوستانی که به حرف های بنده توجهی دارن و البته حوصله دارن رو راهنمایی کنم به کتاب شازده کوچولو که همه جا هم به صورت الکترونیک چه مجانی و چه پولی وجود داره