روز ششم اردیبهشت ماه ، برای همه ما همانند یک کابوس تلخ بود.
حالا که چند روزی از این حادثه سپری شده است، تازه میفهمیم عمق تأثیر روانی این اتفاق بر جامعه چقدر عمیق بوده و چقدر اهمیت دارد که کنار هم بودن را دوباره یادآوری کنیم. در این مدت، شخصاً تجربه کردم که حمایت عاطفی چطور میتواند مسیر بازگشت به زندگی عادی را کمی هموارتر کند.
در این روزها بسیاری از افراد نیاز دارند تا حرف بزنند و احساساتشان را بیان کنند.
آنها نیاز دارند تا حس کنند شنیده میشوند و میتوانند درباره اضطرابها، ناراحتیها و ترسهایشان بدون محدودیت حرف بزنند.
من خودم هم در جلسات گروهی روان درمانی شرکت میکنم. حضور در جمع این افراد برایم آرامش عجیبی دارد متوجه شدم که درد مشترک تا چه اندازه میتواند ما را به هم وصل کند و حمایت مراقبان سلامت روان، قدم موثری در کاهش فشار روانی من بوده است.
به نظرم یکی از مهمترین اقداماتی که باید برای بازسازی شرایط روحی و روانی مناطق آسیبدیده انجام شود، همین توسعه خدمات سلامت روان است. متاسفانه بسیاری از ما آن قدر به خسارات مادی و فیزیکی توجه میکنیم که گاهی ابعاد روانی حوادث را نادیده میگیریم یا فوریتی برای آن قائل نیستیم. در حالی که روند بازگشت و بهبودی دلها و روانهای آسیبدیده به اندازه بازسازی جسمی و فیزیکی مناطق آسیبدیده ضرورت دارد.
دوستانی که این مطلب را میخوانید، میخواهم با شما از صمیم قلب حرف بزنم: اگر احساس میکنید که پس از این حادثه دچار اضطراب، بی خوابی یا ناراحتی عمیق شدید، لطفا در کمک خواستن از متخصصان و مراکز مرتبط تردید نکنید. این موضوعی نیست که با گذشت زمان الزاما حل شود، گاهی به کمی همراهی حرفهای نیاز است.
بندرعباس شهر زیبا، پرجنبوجوش و پراحساس ماست و در گذشته توانستهایم از چالشها و بحرانها با همبستگی و همدلی عبور کنیم. این بار نیز مطمئن هستم که با حمایت روحی و روانی، میتوانیم کنار هم بایستیم، عزیزانی که از دست دادیم را به یاد آوریم و به یکدیگر کمک کنیم تا زندگیهایمان را دوباره با امید بسازیم.
بیایید امروز بیشتر از همیشه کنار هم باشیم.