یارا?
یارا?
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خواب های بی سر و ته احمقانه

کوچک تر که بودم، آن هم نه بسیار کوچک تر! فقط کمی کوچک تر بودم، فکر میکردم تعطیلی آخر هفته ها بخاطر استراحت کردن دانش آموزان است. آخر میدانید دانش آموزان بسیااار خسته میشوند. گناه دارند!

و همینطور معتقد بودم که بسیار هم بجا و تاثیر گزار است.

اما حالا میبینم که این تعطیلات برای روح و ذهن و کمی هم جسم آدمیزاده. وگرنه که مشق نوشتن نه پیری و خستگی روح دارد، و نه اضطراب مداوم.

و خب چندان تاثیر خاصی هم ندارد. آخر آدمیزاد مجبور است مدام به آنچه پیش آمده فکر کند، پاسخگو باشد، خودش را مقابل مسئولیت هایش مسئول بداند...

نمیدانم، شاید هنوز بسیار شکننده ام،

نمیدانم ادم های خیلی خیلی بزرگتر و قوی تر از من هم همینطور هستند و همینقدر خسته اند؟

شاید اگر به قول معروف سگ دو زدن هایم اینقدر بی ثمر و ناچیز نبود، احساس خستگی کمتری میکردم.


در ۷۲ ساعت گذشته، ۱۲ ساعت هم نخوابیدم.

استخوان کنار بینی ام که به چشمم میرسد درد میکند.

اما خواب میبینم.

خواب های بی سر و ته احمقانه...


گر نگهدار من آن است که من میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید