ناگهان خود را میان شال گردن بافته شده از خیال هایم پیدا میکنم. خیال های بافتنی!
یا شاید هم بافتنی های خیالی...
میل های بافتنی را رها میکنم.
خالی تر از پیش، به بافته های بیهوده ام می نگرم...