
این عکس را چند روز پیش در خانه ی آبجی خانم گرفتم.
از کتابهای خیلی خیلی قدیمی شوهرِ آبجی خانم.
در میان پرتو آفتاب و رقص امید و لمس زندگی گزاشتم و تماشا کردم. زندگی گاهی سلام هایش را گرم تر میگوید. آن صبح هم از همان صبح ها بود.

اتاق آبی را خواندم.
راستش را که بخواهید بیشتر داستان کلاسِ نقاشی را دوست داشتم.
اما این دو خط، زندگی مرا میسازد
هنر عمر مرا بلعید
هنر زندگی مرا بلعید
و پرورش یافت...