من از آن دسته آدم هایی هستم که میان رنگ های لاک، فقط قرمز را میپسندم. آن هم روی ناخن های کوتاه.
اصلا هم خوب لاک نمی زدم و نمی زنم. از گوشه ی ناخن هایم بیرون میزند و کثیف کاری میشود.

البته در دوره ی راهنمایی که اوج نوجوانی بود، لاک مشکی را دوست داشتم روی ناخن های بسیار بلند. ناخن هایم را خیلی خیلی بلند میکردم و لاک مشکی براق میزدم.
به یاد دارم که یکبار ناظم بد اخلاق مدرسه، میان حیاط مدرسه سر من داد کشید و گفت:
لاک هم میزنی یک رنگ کریح نزن!
بعد من را به دفتر مدرسه برد و یک لاک پاک کن ضعیف که بزور رنگ را میبرد داد تا لاک هایم را پاک کنم. بعد هم به من دستور داد که بخاطر یکی دوتا لاک پاکنی که استفاده کردم، یک بسته ی کامل بخرم و بیاورم.
البته من هم نخریدم.

یکبار هم ناخن های مامان را لاک قرمز زدم. این اولین بار در زندگی ۵۰ ساله اش بود که لاک میزد. (فردایش هم پاک کرد) عکس گرفتم و برای خواهر فرستادم. خواهر هم بی ذوق بازی درآورد و گفت که دست مامان را شبیه دختر بچه ها کرده ام.
مامان می گوید که "هشتم مهر ماه سال ۷۳" ، یعنی روز عروسی اش، آرایشگر برای او یک لاک قرمز کنار گزاشته بود تا بعد از اتمام کارها برایش بزند؛ اما مامان و ارایشگر هردو فراموش میکنند و مامان حتی روز عروسی اش هم لاک نمیزند.
لاک سرخ، داستان ها و قدمت طولانی ای دارد. درست مثلِ رژ لب سرخ، یا مثل رنگ سرخ لباس عروس حنابندان!
رنگ سرخ پر از قصه است.
شهریور ۱۴۰۴