به نام خداوند ایران زمین :)
پیش نویس: مدیونی اگه نخونی وقت گذاشتم??
?روز اول:
امروز، روزی پر از درک بود. حال بد رو تجربه کردم حال خوب رو تجربه کردم، ولی با توکل به خدا، و اطمینان به خودم و شوق این ده روز و یادگیری، روز خوبی بود. حدود ۵۰ دقیقه ویس پر اگاهی گوش دادم :)
برای امروز هم زندگی کردنم، الهی شکر، الهی شکر و الهی شکر :)
خداوندا، من به امید دارم... :)
?روز دوم:
به نام خدا.
به نام خدایی که جهان رو در شش گاه آفرید. همینقدر توانا!
سلااااام و سلام و سلام.
خوب باش جانانم.
امروز هم پر چالش، کمی تا حدودی آگاهی و... بود.
خوابم میاد. راستش بعد از یه شب پر از سرگیجه و حالت تهوع و غر زدن و غر شنیدن، حقمه که تخت بخوابم.
بابت یک روز بیشتر وجود داشتن شکرت خدایا
?روز سوم:
به نام خدایی که برخلاف ما، تحمل داره. میپذیره، هر بار عذر میخوام هامون رو میپذیره. هر بار، تنها زمان مشکل سراغش رفتن هامون رو میپذیره. به نام خدایی که پذیرای ماست :)
سلام و سلام و سلام!
امیدوارم حالت خوب باشه :)
جون دلم روز سوم هم تموم شد.
امروز چندان خوب نبود.
امشب اولش خوب نبود.
عصبی بودم و معدم درد میکرد.
اما حالا، الان، این لحظه بی نظیر ترین لحظه ست!
امشب گوش دادم. ویس گوش دادم. و تمرین درد کشیدن کردم. اولین مرحله درمان درد کشیدنه. اصلا تا درد نکشی درمانی صورت نمیگیره! کشیدن دردایی که ازشون فرار کردیم. نباید فرار کنیم. نباید با فیلم و سریال و خواب و... سر خودمونو گرم کنیم که با درد روبرو نشیم. بابد درد بکشیم...
امشب گریه کردم واسه ی یکی از مهم ترین دردایی، که من ازش فرار کردم. تمام این ده سال ازش فرار کردم. درست حسابی براش عذا داری نکردم و درد نکشیدم.
مرگ مادربزرگم، یارایی یادته اون شب چه احسلس رها شدگی داشتی؟ یادته وسط حال جنازشو دیدی خورد شدی و خواستی که باور نکنی؟ یادته اون زمان مهم ترین آدم زندگیت بود، ولی پر کشید؟ و تو فقط یه بچه ۳_۴ ساله بودی. بمیرم برات.
یا همینطور دردای دیگه.
یادته چققققدر درد داشت ریحانه تو صورتت نگاه میکرد میرید بهت؟
یادته چقدر درد داشت بهت گفتن شبیه گلابی ای؟
یادته پودر شدی وقتی ریحانه و غزاله با هم کاری کردن که جلوی اون همه ادم کتک بخوری و زجه بزنی؟
اشکاتو یادته وقتی شونه ت از درد کتک خوردن میسوخت؟
یادته وقتی دلت تیکه پاره شد اشکشو دیدی؟
یادته خودم، خود خودم، کلتو میکوبیدم به دیوار میگفتم نمیخوامت؟
آخ چقدر اشکای رفتنایی که قرار بود بمونن داغ بود. یادته؟
یادته اون روزی رو که اون اتفاق وحشتناک که دوست ندارم بنویسم ولی هنوز که یادش میفتم کم میمونه جامو خیس کنم برات افتاد؟
یادته چقدر درد داشت تمام روزا شکمت رو تا سر حد مرگ بدی داخل و سخت نفس بکشی چون از چاق خطاب شدن میترسیدی؟
یادته تمام اون سال ها، روزی دو بار، یه بار صبح و یه بار بعد از ظهر اشک میریختی؟ و یادته مادرتم یوقتایی ازت خسته میشد و اونم پا به پات اسک میریخت؟ و یادته چقدر به خودت و خدا فحش میدادی؟ اون زمان باهات قهر بودم، و با خدا!
یادته اون روز رو، ۱۰ سال پیش مامانت در حالی که داد و بیداد میکرد، لباساتو پوشوند، و از روی اپن برت داشت، و دستتو کشید که باهاش بری ولی تو یه دلت پیش بابات مونده بود. اون لحظه انگار باید انتخاب میکردی. اون لحظه انگار آسیب خوردی و اینو من فهمیدم. الان من همه این درداتو پذیرفتم. ازشون ترسی ندارم. آره گریه میکنم. آره درد میکشم. آره فداتشم، بمیرم برات یارایی. بمیرم واسه دردات تموم زندگی من.
ولی خواستم بگم دوست دارم، ببخشید بابت تمام کتکایی که زدم و فحشایی که بهت دادم و سرزنشایی که کردمت. ولی به خدا دوست دارم عشق من، دوست دارم که حالا که ۳ صبحه هم دارم واسه اگاهی تو تلاش میکنم.
دوست دارم خودم جان، بیا بغلم :)
خدایا شکرت بابت هر یک نفسی که میکشم.
بابت تمام دردایی که کشیدم و بی شک برای ساخت شخصیت من نیاز بوده.
خدایا من به تو امید دارم :)
?روز چهارم:
به نام خدای کودکان بی گناه
سلام و سلام و سلام
امیدوارم توی عالی ترین حالت خودت باشی!
یارایی روز چهارم هم تموم شد و خدارو صد ها هزار بار شکر میکنم بابت عطا کردن امروز بهم.
امشب باز یک ساعت تمرین کردم و یاداشت کردم. اخرشم خواستم ادامه ی درد کشیدن دیشب رو انجام بدم و اسک بریزم.
اما دیدم...یارایی حالشو ندارم، قرم گرفته. میدونید...دارم کودک درونم رو شناسایی میکنم و فکر کنم این صدای کودک درونمه.
باشه یارایی.
اهنگ توی هدفون پلی میشه و ساعت دو نصفه شب بلند میشم که قر بدم.
یارایی تمرکز کن روی خودت، بدنت، افکارت، چه اتفاقی داره درونت میفته؟ یارایی حالا که این اهنگای قشنگ داره پلی میشه به هیچ کس دیگه ای فکر نکن، به خودت فکر کن. بابا ناموسا بسه دیگه این خوب بود اون مهربون بود اون خوشگل بود! بزار امشب از خودت تعریف کنم.
آره برقص و من امشب از دیدن سایه ت لذت میبرم. دستات که میره بالا و میاد پایین، شونه ت ک تکون میخوره. فدای اون کش و قوس بدنت بشم.
هییییچ عیبی نداره که موهات نامرتبه. هیییچ عیبی نداره که دور شکمت یه ریزه چربی موجوده. من سرزنشت نمیکنم. قربون دنیات بشم آخه. من دوستت دارم.
قربونت بشم که انقدر قوی ای!
قربونت بشم که انقدر اماده ای.
فدای تک تک نفسات بشم که انقدر شادیم برات مهمع و برام تلاش میکنی.
آهان آره برقص یارای من.
از توی بدنت بودن لذت ببر.
امشب رو با خودت بودنت جشن بگیر فدای اون لبخندت بشم آخه که منو پذیرفتی!
مبدونی قشنگ ترین کلمه جهان پذیرفتنه. جا باز کردن.
خدایا شکرت. چقدر خوبه که هستی و میزاری زندگی کنم :)
?روز پنجم:راستش اخر شب یهو دلم گرفت. و این عادیه. درست همین امروز یاد گرفتم داشتن حس بد به معنی سالم بودنه.
پس رفتم واسه خودم میوه پوست کندم کنار خودم نشستم خودمو بقل کردم خودمو ناز کردم.
آخه دورت بگردم من...
و حالا تصمیم گرفتم که رو مودشم ادامه درد کشیدن پریشبو برم.
(و یه عالمه درد و آه و ناله و غم که نمیخوام بنویسمشون)
حالا یه مراقبه رهایی از رنج رو شروع کن.
(ده دقیقه انتظار)
وای عاااالی شد مراقبه عالی ای بود. خدایا شکرت شکرت شکرت.
وسطای مراقبه تک تک اون رنجا رو روی کاغذ نوشتم و براشون گفتم و بعد فوتشون کردم.
خدارو شکررررر (حالا که میبینم دلمم باز شده)
? روز ششم:به نام خدایی که احساس آفرید، فکر آفرید،زندگی افرید...
سلام و سلام و سلام.
روز ششمه و من خوشحال ترینم از اینکه کنارتم :)
یارا، یارایی ازت ممنونم که با وجود تمام مشکلا برام وقت میزاری.
ازت ممنونم که بهم ایمان داری.
ازت ممنونم که بهم شادی دادی :)
دوست دارم :)
خداروشکر
?روز هفتم:به نام همون خدایی که هر لحظه مراقب ترینه.
سلام و سلام و سلام.
بی نظیر ترین باشی به امید خدا :)
امشبم کاری که کردم این بود که نیمی از دعای یشت شب رو گوش دادم و سعی کردم به ارامش برسم.
اللنم خوابم میاد.
دوست دارم دراز بکشم و بعد چن صفحه کتاب خوندن، یه خواب اروم داشته باشم.
خدایا مرسی مررررسی بابت همه چی :)
دوست دارم
?روز هشتم: به نام خدایی که جان و جهانم را آفرید.
سلام و سلام و سلام.
امروز روز هشتم بود؟ فکر کنم
حالا، دم غروبه و توی بالکن کوچیک خونه نشستم پر از حس و حال خوب و میخوام ادامه یشت شب رو بخونم :)
(آهنگ انتظار)
خوندم. و خداروشکر که خدا تک تک این نفس ها رو بهم داده...
این حس و حال خوبو واسه همه آرزو میکنم
?روز نهم:به نام خدایی که فراوون بهم نعمت داده.
سلام و سلام و سلام.
امیدوارم پذیرا باشی که این بهتره.
امروز هم با آغوش باز پذیرای حال بد بودم و حالا خوبم :)
همین لحظه خیلی یهویی دلم خواست برم وضو بگیرم و بیا دعایی چیزی بخونم.
(موسیقی انتظار)
خب. دعای مووورد علاقم اوستای برساد رو خوندم که خیلی کوچولو و کیوت و قشنگه
برات قلبی پر از بخشش بجای کنیه،و شادی به جای رنج رو ارزو میکنم :)
?روز دهم، امشب: ه نام خدای کوه، خدای عقل، خدای زندگی، خدای موسیقی که جهان رو با ریتم و موسیقی آفرید.
سلام و سلام و سلام!
امیدوارم هر لحظه ت پر از ارامش باشه خوبِ من:)
آقا این چالشم ک تموم شد داوشم??
ولی خوب بود خدایی.
نمیگم همه چی تموم بود ولی پر از یادگیری و اگاهی بود.
قطعا کسایی که با من همراه نشدن نخواستن یا امادگی تگاه تر شدن و شاد تر شدن نداشتن.
قبل این چالش شاد بودم اما جاهلانه و حالا اگاهانه غمگین یا شادم و این خوبه :)
هر روزت مثل این ده روز و حتی بهتر!
حدود یه دفتر و نیم اطلاعات یاداست کردم. و این نسبت به وقتش خوبه :)
قطعا هیچ کاری نمیشه توی ده روز کرد و من هر روز و هر روز تا سال ها این تلاشم رو ادامه میدم اما این ده روز دیگه بترکونش بود!
یارایی به اندازه بزرگی خدا دوست دارم :)
و خدایا شکرت.
شکر که نمیری، که هستی،
شکر که من رو شایسته گذاشتن تو جاده شادمانی لایق دیدی،
دوست دارم :)