مجتبي
مجتبي
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ان شاالله خيره...

يادم مياد اون قديم نديما همسايه اي داشتيم كه هر اتفاقي مي افتاد يك جمله داشت: ان شالله خيره... اسمش اسومحمود بود، آدم خوب طينت با ظاهري اروپايي اما مومن، يه جورايي مردم قبولش داشتن و بهش احترام ميذاشتن يه روز گرم تابستوني وقت اون قديما همه اجبارا بايد به خواب ظهرگاهي برن صداي شكستن شيشه اي جلب توجه كرد، ديدم يه از خدا بي خبر شيشه ماشين آقاسيفي رو شكست و راديوپخش ماشين رو سرقت كرد، تا به خودم بجنبم پريد رو موتور مثل قرقي فرار كرد؛ همه ريختن كوچه، آقاسيفي ناراحت بود كه اسومحمود هم رسيد، گفت:« #بسپرش_به_ازكي»

كه همگي به اتفاق گفتند: ازكي...

گفت: ان شالله خيره... اگه با ازكي ماشين تو بيمه بدنه و حوادث كرده باشي تمام و كمال جبران خسارت ميشه، تازه تخفيف هم داره...

تا اين رو گفت خيال همه راحت شد رفتن براي ادامه خواب ظهرگاهي...

دزدان شاء اللهداستاندرامبسپرش_به_ازکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید