ویرگول
ورودثبت نام
آنا
آنا
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

ناکامی و امید

بنام خدا

دمای بدنم به شدت پایین اومده،ضربان قلبم قابل لمس تر و یجایی شاید ناحیه سینه تا شکمی بدنم انگار پوچ شده؛نفسم سخت تر از قبل بالا میاد و همه این تغییرات جسمی فقط بعد از گذشت کمتر از یک دقیقه اتفاق افتاد همون مدتی که مغزم اون نوشته رو تحلیل کرد و به جسمم پیام داد که غمگین باشه و بترسه از آینده.
نوشته ی اون دختر که حتما فکر کرده کلی آدم خوبیه که به دیگران امید میده از کجا میدونسته تو یه گوشه از دنیا یه آدم با فکر به این که شاید هیچوقت نتونه تو اون شغلی که میخواد و تصور کرده زندگی کنه تمام وجودش یخ بسته مثل اینکه کسی با یه سطل آب یخ از خواب بیخیالی بیدارش کرده باشه .(حتما کنجکاوید بدونید اون دختر چی گفته بود برای راهنمایی یه فردی که میخواست انتخاب رشته کنه گفته بود برو رشته ای که همیشه آرزوشو داشتی و خودتو در اون شغل تصور میکردی اینطوری امکان موفق شدن خیلی بیشتره در غیر اینصورت همه چیز خیلی سخت تر میشه 🙂)
حالا که به پهلو دراز کشیدم و این مطلبو مینویسم تقلای قلبم و بیشتر احساس میکنم و بغض مهمون جدید وجودم شده،میخوام بدونم تو این اوضاع روحم چه حالی داره؟شایدم جوابشو میدونم این همه زمین گیری جسمم تو این مدت چند ماهه خبر از روحی میده که حتی شوق پرواز رو هم تو وجودش کشته .
من به ناکامی عظیم رسیدم. ناکامی عظیم یعنی سال ها برای یک چیز زندگی کنی و بعد نرسیدن نصیبت بشه اولش تمام وجودت مرگ میخواد ولی بعد بازم امید دست از سرت برنمیداره مثلا برای من اینجور حرف میزد:هدف این دنیا یه چیز دیگست اصلا فک کن یه دندان پزشک شدی مثل میلیون ها آدم دیگه ای که اینکاره بودن و هستن بعدش چی واقعا فک کردی هدف از خلقتت اینه ؟ به خدا توکل کن اگه قرار بود تو دندان پزشک میشدی حتما تو رو یجوری بهش میرسوند و بعدش نصیحت میکرد:شروع کن به خودتو تغییر دادن تو از پسش برمیای آدم بهتری شو آنا این چیزای مادی مهم نیست خودتم خوب میدونی.
حتی یادآوری حرفهای امید کار خودشو میکنه بدنم داره از حالت تدافعی اش که در مقابل دردها میگیره درمیاد ،پاهام گرم شدن و دیگه تپش قلبمو حس نمیکنم .
میدونم این آخرین باری نیست که به یادآوری حرفهای امید نیاز دارم چون فعلا پر از نرسیدنم و هیچ تغییری در من رخ نداده.من یه ناکامی چندین ساله رو تو ذهنم دارم که ممکنه با هر تلنگری گریه اش در بیاد حق دارم به سوگ بشینم این نرسیدن رو ،من حق دارم احساسی بشم ولی این چند ماه برای زمین گیر بودن کافی بود مجبورم انقد برسم (در طول زمان)که دیگه این حقو به خودم ندم از امروزم این مسیر شروع میشه مسیر رسیدن ها برای فراموشی ناکامی ها.
میخوام رسیدن های کوچیک و بزرگمو از این به بعد بنویسم اگه دوس دارید بیاید و بخونیدشون.🙃

دچار به امید
دچار به امید


امیدشروعناکامیدندانپزشککنکور
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید