آنا·۳ ماه پیشچشمانتآرام و خیره نشسته ای و چشمانت مرا میبرد به خردسالی ات مرا نمی بینی که کنارت نشسته و بی وقفه می بوسمت و چشمانت که برق می زند صدها پروانه بال…
آنا·۶ ماه پیشآ.ز.ا.د.یگاهی آنقدر نزدیک هستی که کافیست چشمانم را باز کنم و خودم را ببینم که تو شده است و گاه پشت پلک های بسته نیز نمی توانم تجسمت کنم دهانم بسته…
آنادرسَکّو!·۷ ماه پیشکنکوری که نخواستمتو پروازم را چیده ای و من بر بال هر پرستو رهایی ام را یافتم که برای من نبود