فروش یعنی فرایند تبدیل مشتریان به خریداران است.زیرا هدف هر کسبوکار تبدیل مشتریان احتمالی به خریداران است و اگر فروش در مرحله قطعی کردن آن نتواند انجام شود، تمام زحمات قبلی از جمله تبلیغات و بازاریابی و... هدر رفته است.فروش است که تبدیل به بهره میشود و چرخ های هر کسب و کاری را به حرکت در می آورد.
چالش اول:قیمت بالا
در ایران متاسفانه اولین جمله ای که در مشاوره های کسب و کاری میشنوم این است که مشتری نسبت به قیمت حساس است.بله قیمت یکی از علل خرید مشتری از شماست ولی اگر اینقدر اهرم قدرتمندی در خرید مشتری باشد پس چگونه فروشگاه ها و برند ها با محصولات خاص با قیمت های خیلی زیاد در حال کسب
در آمد در ایران هستند.
بله درست است بیان یک ارزش و مزیتی که مخاطب را به سمت خودش بکشاند و مشتری را به خرید تر غیب کند.پس در اولین چالش باید این مشکل را در ذهن خود حل کنیدو علت نخریدن مشتری این است که به دلیل ناقص بودن ارزشی که از محصول یا خدمت شما دریافت میکنند، ترغیب به خرید نمی شود.به مشتریان نشان دهید که محصول شما چگونه میتواند نیازها و مشکلات آنها را حل کند.
چالش دوم :محدودیت مالی
خیلی از مشتریان عاشق محصول یا خدمات شما هستند وشما با هنر فروشندگی خود توانسته اید در آن ها حس نیاز را ایجاد کنید و قیمت شما را هم قبول کرده اند ولی از لحاظ مالی دارای محدودیت هستند و توانایی پرداخت و خرید محصول شما را ندارند حالا باید چه کنیم؟
خیلی ساده است مگر شما تا به این لحظه به این مشکل برنخورده اید و صاحب محصول با راه حلی آشنا که همان تخفیف است شما را راضی کرد و اگر تفاوت پول جیب شما تا قیمت محصول زیاد بوده با پرداخت به صورت چکی یا اقساطی از طریق بانک یا سازمانی شما را به خرید محصول هدایت کرده است پس با ارائه تخفیفها و پیشنهادهای اقتصادی ویژه میتوانید ایجاد انگیزه برای خرید فوری را بیشتر کنید. این تخفیفها میتوانند قیمت را جذابتر کنند و تصمیم مشتریان را به سمت خرید راخت تر و سریع تر کند.
چالش سوم: زمان برای تصمیم گیری
خیلی از فروشنده ها با جمله( بزارید فکرم رو بکنم یا برم دور بزنم )از طرف مشتری آشنا هستند.خیلی از مشتریان باید قبل از خرید، زمان کافی برای ملاحظه و تصمیمگیری داشته باشند و از خرید عجلهای خودداری میکنند. جون شتابزدگی در خرید را یک اشتباه بزرگ می دانند چون علت شکست ها و خرید های اشتباه خودشان را فقط در این جمله که (عجله کردم) معنی می کنند.
حالا شما با ایجاد محدودیت در خرید یعنی در تعداد و قیمت و زمان تحویل میتوانیددر مشتری ایجاد محدودیت کنید که با تشدیدمحدودیت این اضطراب باعث میشود که آنها را به خرید زمانبندی شده و ایجاد اولویت تشویق کنید.
چالش چهارم : عدم اطمینان
مشتریان به دلیل عدماطمینان از کیفیت، عملکرد یا قابلیت محصول، ترغیب به خرید نمیشوند.شما هم این حس را داشته اید دراینجاست که فروشنده با زبان و گفتار خودش و با دادن تضمین هایی قبیل گارانتی ضمانت تعویض که جزو حد اقل هاست تلاش به فروختن میکند که اشتباه ترین کار ممکن است شما در سمت یک فروشنده قبل از هر چیزی باید یک مشاوره حرفه ای باشید و با سوالات خود شناخت نیازها و مشکلات آنها میتوانید به آنها کمک کنید تا به طور موثر به آنها پاسخ دهید و اعتماد آنها را جلب کنید. ارائه گواهیها، نمونههای کار و نظرات مشتریان قبلی میتواند به ایجاد اعتماد و اطمینان در مشتریان کمک کند.
حالا شما فروخته اید و مشتری خوشحال و خندان از پیش شمامی رود اگر اینگونه است شما بازنده بوده اید میگویید حتما چرا؟؟
فروشنده قدرتمند کسی است که مشتری را وفادار کند که هر زمان به فکر خرید محصولی افتاد اولین گزینه شما در ویندوز ذهنش بالا بیایید این کار عملی نمی شود مگر با باشگاه مشتریان برای وفادار سازی مشتری و خلق یک حس یا وعده خوب که در مقالات بعدی به آن می پردازیم.
بهترین فروشنده دنیا هستی تو فقط عمل بکن