یکبار عزیزی در توصیف استادی میگفت:« کلاس های حاجی حیدری، خوراک سوژه پیدا کردن است.»
راست میگفت. حاجی حیدری حتی اگر قرار نبود مبحث خاصی را هم درس بدهد، همین که حرف میزد، یک عالمه علامت سوال توی ذهنت ایجاد میشد که آخر چطور چنین حرفی را میزنی مرد؟ این چه تحلیل است؟ یا از کی تا حالا چنین گزاره ای مطرح شده است و...
حالا که کتاب « بصیرت تاریخی؛ اصول شناخت تاریخ تحولات معاصر ایران» از «موسی نجفی» را خواندم، دقیقا همین حس را داشتم. نمیدانم نجفی عامدانه کتابش را چنین نگاشته یا دستش کمی خالی بوده، ولی بنظرم رد این کتاب حرف خاصی برای گفتن نداشت. از ابتدا تا انتهای کتابش را اگر خلاصه میکردیم، یک چندصفحه ای بیشتر نمیشد.
با این حال مثل همان استاد مذکور، در توضیحات بصیرت تاریخی، یک گزاره هایی را بیان کرده بود که شاید کل ارزش کتابش به همین بود. یک نگاه نویی که کمتر کسی به آن می پردازد. فلمثل: اگر تا عدد چهار را حاصل جمع دو به علاوه دو میدانستید، یک نفر پیدا شود که چهار را حاصل ضرب دو در دو بخواند. طبیعتا چنین گزاره ای غلط نیست ولی با نگاه تازه ای ب مسئله نگاه شده و همین تفاوت است که کار را جذاب میکند؛ خاص و منحصر به فرد میکند.
نکته قبلی اگر درمورد روش نگاه نجفی بود، مورد بعدی به نوع نگاهش برمگیردد.
«حسین سوزنچی» در برنامه همقدم شبکه 4 که سال 1402 پخش شده است، نگاهش به پدیده اربعین و فرصت های آن را تشریح میکند. او در قسمتی از سخنانش به ظرفیت تمدنی اربعین اشاره میکند که اگر شکوفا شود، نظم نوین جهانی را رقم میزند. اما نکته مهم در نحوه صورت بندی این پدیده است. سوزنچی فارغ از علم به معنای غربی، میگوید اگر قرار است ما اربعین را بستری برای شکل گیری تمدن آینده جهان بدانیم و به دنبال بخواهیم صورت بندی بومی داشته باشیم، نباید با همان زبان علم و غرب به مسائل نگاه کنیم. درواقع نباید صورت کار غربی باشد و بخواهیم اسلام درونش بریزیم. اتفاقا عنصر دین و مذهب باید درنحوه صورت بندی ما پررنگ باشد و با همین ابزار است که متمایز میشویم.
بنظر میرسد حتی اگر ورود مذهب به نحوه صورت بندی ما از مسائل درست نباشد، اما همینکه عده ای شجاعت پیدا کرده اند که از ماتریس علم غربی خارج شوند، نشانه خوبی است. همان طور که نجفی در این کتاب تاحدود بسیاری با صورت بندی های اسلامی و ایرانی خودش پیش میرود. تاجایی که به طور کامل میتوان او را یک رادیکال مذهبی و انقلابی شمرد، اما به هرحال خارج شدن از سیطره استعمار و بدون عینک، جهان را دیدن، هنر اوست.
درمجموع زیاد از خواندن کتاب لذت نبردم. تاحدودی خوب بود