تنهایی !
تنهایی چی هست ؟ آیا تنهایی اینه که هیچ کس کنارمون نباشه ؟تنهایی تعریفش چیه؟ اینکه میگن با تنهاییتون کناربیاین یعنی چی؟ آیا معنیش اینه که تو جمع نریم ،کسی رو کنارمون نداشته باشیم تا بتونیم با تنهایی خودمون کنار بیایم
شده تا حالا تو یه جمع بزرگ باشی ولی از تنهایی رنج ببری؟ شده از ترس تنها بودن ترس تمام وجودتو فرا بگیره ؟
گاهی وقت حتی وقتی درکنار آدم مورد علاقت و کسی که دوسش داری هستی احساس تنهایی میکنی. حس کنی خودت تنها تو یه کهکشانی و بترسی ؟
دکتر اروین د.یالوم در کتابی به اسم روان درمانی اگزیستانسیال راجع به تنهایی خیلی زیبا توضیح داده که قسمتی از این کتاب رو مینویسم:
"تنهایی ناشی از والد خود بودن. همان قدر که آدمی مسئول زندگی خویش است،همان قدر تنهاست. مسئولیت به معنای مولف بودن است؛آگاهی از مولف بودن خویش،به معنای ترک این اعتقاداست که دیگری مرا آفریده وحفاظتم میکند. تنهایی عمیق از عمل خودآفرینندگی جدایی ناپذیراست .فرد به بی تفاوتی عظیم جهان آگاه می شود.شاید حیوانات حس نیاز به شبان و جان پناه درخود ببینند ولی انسان که به نفرین خودآگاهی گرفتار شده،باید درجهان هستی بی پناه بماند"
دراین قسمت که از کتاب دکتر یالوم نوشتم، اگه بخوام تفسیر کنم از چشم انداز خودم ،اینگونه توصیف می کنم:(اوج احساس تنهایی وترس از اون وقتی سراغ آدم میاد که انسان این رو میفهمه که تنهاخودش مسئول زندگی خودشه و دیگه براین باور نیست که باید یک خالق،پدر یاهر پشتوانه دیگری وجودداشته باشه که مسئول زندگیش باشه.انسان وقتی میفهمه بی پناهه میترسه و اضطراب به سراغش میاد و تازه شروع درماندگی انسانه)
اروین یالوم در قسمت دیگه از کتابش در مورد تنهایی و ارتباط مینویسه:" هیچ رابطه ای قادر به ازمیان بردن تنهایی نیست.هریک از ما درهستی تنهاییم.ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگرشریک شویم همان طور که عشق درد تنهایی را جبران میکند.بوبر میگوید:"یک رابطه ی خوب وصمیمی ،بر دیواره های سربه فلک کشیده ی آدمی رخنه میکند،برقانون بی چون وچرای آن فائق می شود وبرفراز مغاک وحشت آمیز عالم ،از وجود خود به وجوددیگری پل میزند.""
چقدر زیبا تنهایی انسان رو توصیف کرده. واما راهکار اروین یالوم در برابر تنهایی را مینویسم :"من معتقدم اگر بتوانیم موقعیت های تنها و منفرد خویش را درهستی بشناسیم وسرسختانه باآن ها رویاروی شویم ،قادرخواهیم بود رابطه ای مبتنی برعشق و دوستی بادیگران برقرار کنیم.درصورتی که اگر دربرابر مغاک تنهایی ،وحشت برماغلبه کند،نمی توانیم دستمان رابه سوی دیگران بگشاییم ،بلکه باید دست وپا بزنیم تا در دریای هستی غرق نشویم.درچنین حالتی روابط ما حقیقی نخواهد بود ،بلکه ناساز،ناهنجار،ناکام وشکل تحریف شده ای از آنچه باید باشد خواهد بود"
پس نتیجه میگیریم که درستش اینه که به دیگران و به موقعیت های زندگی به عنوان حمایتگر نگاه نکنیم وخودمون رو بی نیاز از محبت،پول وموقعیت های دیگر بار بیاریم و این کار جز با انگیزه رشد وترقی و پذیرفتن واقعیت ممکن نیست