امروز کتاب کیمیاگر اثرپائولو کوئیلو نویسنده ی برزیلی روخوندم و از خوندنش لذت بردم. اومدم اینجا داستانش رو برای شما بنویسم
کیمیاگر، حکایت چوپان جوانیست که عاشق سفرکردنه و برای همین باعلاقه شغل چوپانی رو انتخاب می کنه تا مدام در سفر باشه و طلوع و غروب آفتاب صحراهای مختلف رو تماشا کنه و از عطر صحرا لذت ببره .این چوپان سواد خواندن داره و کتاب می خونه همراه با چوپانی درصحراها. گوسفنداش رو خیلی دوست داره ولی همیشه میگه این گوسفندا همه ی نیازشون آب و غذاست و رویایی رو در سر ندارن و از طلوع و غروب آفتاب لذتی نمی برن . چوپان قصه توخواب رویایی رو دیده که به گنجی دست پیدا می کنه .رویاشو با یک پیرزن کولی در میون میذاره و پول هم نداشته به پیرزن بده ،پیرزن بهش می گه اگه به گنجت دست پیداکردی یک دهمش را به من بده .
چوپان جوان میره وبعد باز پیرمردی باهاش رو در رومیشه وخودش رو پادشاه سالیم معرفی می کنه که از رویای جوان باخبر هست .به اومیگه یک دهم گوسفندانت رو به من بده تا بهت راه پیداکردن گنجت روکه در اهرام مصر هست رو بگم.جوان همین کار رومی کنه.پیرمرد از تحقق بخشیدن به رویا به جوان می گه .این که اگه رویای چیزی رو در سر داشته باشی همه ی کیهان همدست میشن برای تحقق بخشیدن به رویا .
جوان گوسفندانش رو می فروشه و این رو بافروختنشون به خودش میگه که ،"چوپان سفر را دوست دارد ولی هرگز گوسفندانش را فراموش نخواهد کرد ".
به سمت گنجش میره و بافراز ونشیب های زیادی رو به رو میشه و گاهی سختی های راه باعث میشن رویایی مه درسرداره کمرنگ بشه ولی باز بایافتن نشانه ها و انسان هایی که سرراهش قرار می گیرن رویاش رنگ می گیره ودنبالش میره. مسیری که برای پیمودنو رسیدن به رویاش طی میکنه از چیزی که بود،یعنی یک چوپان ساده ی صحرا ،یک انسان پخته میسازه و به کمال میرسه ودرنهایت در جایی به دور از انتظارش به گنجش دست پیدا می کنه و یک دهمش رو به پیرزن کولی میده .
پیشنهاد میدم حتمااین کتاب زیبا رو بخونید
چندتا از نوشته های خیلی زیبا از کتاب رو می نویسم :
"کسی که افسانه شخصی اش را می زید،هرانچه راکه باید می داند.تنها یک چیز می تواند یک رویارابه ناممکن تبدیل کند،ترس از شکست "
"مردن در راه افسانه ی شخصی ،بسیار بهتر از مردن همچون کسانیست که هرگز نمی دانندافسانه ی شخصی وجود دارد"
"تاریک ترین ساعت ،پیش ازطلوع خورشید فرا می رسد"
این کتاب پر از جمله های ناب و زیبا بود.من که ازخوندن تک تک صفحاتش لذت بردم و اینکه خوندن این کتاب برام یه تلنگربود که افسانه ی شخصیمو دنبال کنم حتما.
شماهم رویاهاتون رو تحقق ببخشین . منم نظرم اینه مردن در مسیر رویای شخصی هزاران بار بهتر از مردن با ذلت و ترس و نداشتن شجاعت هست