ویرگول
ورودثبت نام
Zahra
Zahra
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

دستان تو :)

دست های تو

یادگاری هایی شگفت انگیزند

از سکونت ماه بر خاک

وقتی زندگی تاریک می شود :)


من همیشه ویژگی های ظاهری مردا که کاملا اونا رو از زنا متفاوت میکنه دوس دارم مث همینکه مردا برخلاف ما زنا دستای بزرگ و زبری دارن . یه روز دل و زدم به دریا و بهش گفتم دلم میخواد دستاتو ببینم اونم همینطور که از حرفم تعجب کرده بود همش میخندید و میگفت آخه دست چرا(کلا با دیوونه بازیام زیاد متعجبش میکنم?) . اون نمیدونست دیدن دستاش چقد برام لذتبخشه . هر بار با دیدن عکس دستش اون لحظه رو تصور میکنم که یه روزی قراره این دستا رو بگیرم یه روزی قراره این دستا موهامو نوازش کنن قراره با این دستا من و بغل کنه و محاصرم کنه و انقد منو به خودش بچسبونه که قلبم از تنم جدا بشه و وارد تن اون بشه . همین امشب به خاطر یه اتفاقی کلی استرس کشیدم انقد زیاد که حالم بد شد ولی اون مث همیشه کنارم بود و با حرفاش بهم آرامش میداد تازه مشکلمو حلم کرد اصن انگار این بشر از همه چی سر درمیاره همه چیو بلده . اون نمیدونه وقتی صداشو میشنوم چقد حالم خوب میشه . امشب کلی برام ویس فرستاد منم هر کدومو چند بار گوش دادم . به دلایلی باید چتمو باهاش حذف میکردم حتی عکسا و ویساشو ولی دلم نمیومد?اما یه زرنگی کردم و عکس دستشو نگه داشتم تا اینجا پست کنم بعد از چت پاکش کنم?اینجا عکسش میتونه برای همیشه بمونه منم هر روز ببینمش . ما که تا حالا همو از نزدیک ندیدیم ولی خیلی دلامون به هم نزدیکه انقد نزدیک که با فاصله 700 800 کیلومتری از غم هم ناراحت و با خوشحالی هم خوشحال میشیم . شاید بعدا بازم ازش بنویسم ولی امشب به دلایلی نمیتونم بیشتر بنویسم وگرنه خوبیاش که تمومی نداره من تا صبحم بنویسم باز تموم نمیشه . دروغ چرا بعضی وقتا میترسم بهش زیاد محبت کنم اونم خوشی بزنه زیر دلشو نسبت بهم دلسرد بشه?ولی...امشب یه حالی شدم که دیگه نمیتونم پنهونش کنم امشب به این نتیجه رسیدم که من راس راسی دوسش دارم(وی 18 ساله که به هیچ مذکری دل نبسته)و چون حالا این حس تازه رو توی خودم میبینم تعجب کردم چون حس غریبیه . من فهمیدم میخوام تلاش کنم که تو آینده ببینمش...چی از این عجیب تر؟ البته شاید واسه خیلیا که این متنو میخونن این چیز عجیبی نباشه ولی زهرایی که من میشناسم ازش بعید بود انقد یکیو بخواد که حتی براش تلاشم بکنه(کجایی مادر که ببینی دخترت بالاخره از سینگلی دراومده?) . با هم نسبتی نداریم ولی خب من دوس دارم آقایی صداش کنم اونم به من میگه خانومی?(آقایی بسیار از بچگونه صحبت کردنم خوشش می آید پس...) آگایی جونم الان که دالی این متنو میخونی بدون که خیلیییییییی دوشت دالم دلم میخواد عاشگی رو با تو تجربه تنم دلم میخواد آگام باشی?️امشبو فلاموش نمیتنم فلاموش نمیتنم که چجول نگلانم شدی و هملاهم بودی...آگایی جان همیشه همینگد خوب بمون :)❤️️

عشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید