من واقعی رو میتونی توی اتاقم درحالی که لم دادم روی صندلی بادی نرمم پیدا کنی . احتمالا جیکوب روی پام خوابیده و روی هر دومون پتو نازکی کشیده شده. و به احتمال زیاد در حال کتاب خوندنم و مثل همیشه شیر کاکائوم کنارم قرار داره.
من واقعی رو میتونی وقتی که دارم انیمشن میبنم و حسابی غرقش شدم پیدا کنی .(حالا اینو فاکتور بگیریم که کلی هم کار سرم ریخته) و بعدش هم کلی نقدش میکنم و اگه خیلی خوشم اومده باشه حتما اسمشو می نویسم تا بعدا دوباره ببینمش.
همچنین من واقعی رو میتونی توی اتاقم ولی وقتی که دارم نقاشی میکنم ببینی! (مخصوصا با ابرنگ) و همیشه خدا هم دست و صورتم پر از رنگ مثل وقتی که از خودکار استفاده میکنم و دست هام پر میشه از جوهرش.
میتونی من واقعی رو وقتی ببینی که دارم به گربه ها غذا میدم .(اولا یکم بد اخلاق بودن ولی الان یکم بهتر شدن ) و وقتی که میان و خودشون رو به پام میمالن عمییییقا ذوق میکنم و هیجان زده میشم .
من واقعی رو میتونی وقتی ببینی که دارم آشپزی میکنم. هر چی میتونه باشه . اگه چیزی باشه که تاحالا درستش نکرده باشم حسابی واسه انجامش هیجان دارم .
میتونی من رو درحالی .. (به جز وقتی که ناراحتم ، درد دارم) در حال کتاب خوندن پیدا کنی ! من عاشق کتاب خوندنم. چه قدیمی و چه جدید . و چقدر وقتی تمامش میکنی ناراحت کنندست. انگار یه مدت با کلی آدم زندگی کردی و خوش گذروندی ولی الان.. تمام شده. و خب خدافظی برای من همیشه دردناک بوده.
من واقعی رو میتونی در حال کاشتن گیاه و باغبونی کردن پیدا کنی ! من عاشق گل و گیاهم. کلا جون دادن به هر چیزی و خالق کردن برای من زیباست.
من واقعی رو وقتی ناراحتم میتونی توی تخت خواب پیدا کنی . من به راحتی نمیتونم بخوابم . ولی وقتی ناراحتم هر جور که شده به هر زوری که شده باید بخوابم تا خوب بشم . وقتی بیدار بشم.. خیلی بهترم .
من خوشحال رو میتونی وقتی پیدا کنی که یه کار مورد علاقم رو انجام داده باشم . مورد علاقه هام همیشه منو خوشحال میکنم. مخصوصا وقت گذروندن با بهترین دوستم .