تکلیف T در واقع همان مسالهای است که ما انتظار داریم بتوانیم با یادگیری ماشین حل کنیم. برای مثال بانکی را تصور کنید که میخواهد تصمیم بگیرد آیا به مشتری وام اختصاص بدهد یا خیر. انتخاب وام دادن یا ندادن به مشتری را تکلیف T میگوییم.
برای انجام فرایند یادگیری، که منجر به حل تکلیف T میشود، ما نیازمند تعدادی نمونه (sample) هستیم که اطلاعات مورد نیاز در مورد مساله را به ما میدهند. برای مثال در مسالهی وام دادن بانک، میتوان از سابقهی مشتریان پیشین و این که وام خود را پرداخت کردهاند یا خیر برای مجموعهی داده (dataset) یا نمونهها استفاده نمود. در یادگیری بانظارت هر نمونه دارای یک برچسب (label) است که پرداخت کردن یا نکردن وام مشتریان پیشین در این مساله همان برچسب به حساب میآید و انتظار داریم الگوریتم بتواند با داشتن سایر ویژگیها، مقدار این برچسب را برای مشتری جدید پیشبینی کند.
هر مدل یادگیری ماشینی که طراحی کنیم، به هرحال به طور ۱۰۰ درصدی نتیجه درست و مناسبی را ارائه نمیدهد بنابراین به معیاری برای بررسی و اندازهگیری میزان دقت این الگوریتم نیاز داریم تا در صورت نامناسب بودن دقت آن، با تغییر پارامترهای الگوریتم بتوانیم به دقت بالاتری برسیم. به این معیار سنجهیP میگوییم.