امروزه شاهد پیشرفتهای بزرگی در زمینهٔ هوش مصنوعی هستیم اما همچنان با آنچه در فیلمها و داستانها از یک عامل هوشمند متصوریم که در انجام کارهای گوناگون از توانایی مشابه انسان برخوردار است فاصله داریم. عاملهای هوشمندی که امروزه ساخته میشوند معمولا در حل یک مسئلهٔ خاص به هوشمندی رسیدهاند. مثل تشخیص انسانهای داخل تصویر یا انجام بازی شطرنج. به این نوع از هوش مصنوعی، هوش مصنوعی محدود یا ضعیف اطلاق میشود. در مقابل، آنچه هوش مصنوعی عمومی (artificial general intelligence) و یا قوی نامیده میشود، عبارت است از ساختن عامل هوشمندی که مانند انسان از هوشی عمومی برخوردار باشد که توانایی آموختن در مواجهه با هر مسئلهٔ جدیدی را داشته باشد و محدود به یک زمینه یا مسئلهٔ خاص نباشد.
مسئلهٔ هوش مصنوعی عمومی ابعاد متنوعی دارد و رشتههای مختلفی را حول خود گرد میآورد. بخشی از مسائل آن به فلسفه و به طور دقیقتر فلسفه ذهن برمیگردد. هوشمندی به چه معناست؟ آگاهی داشتن به چه وضعیتی اطلاق میشود و خودآگاهی چیست؟ برای آن که به طور عمیق به مسئلهٔ هوش مصنوعی عمومی بپردازیم گریزی نداریم از اینکه چنین سوالاتی را از خود بپرسیم و در صدد پاسخ دادن به آنها برآییم.
علاوه بر این یکی از بهترین راهها برای تحقیق دربارهٔ هوش مصنوعی عمومی، مطالعهٔ هوش طبیعی است. به راستی چه رازی پشت هوشمندی و آگاهی ما انسانهاست؟ هر چه شناخت بیشتری از مغز خودمان و نحوهٔ کارکرد آن پیدا کنیم، ابعاد بیشتری از مسئلهٔ هوش به رویمان باز میشود. از همین روست که یکی از رویکردهای ارزشمند در این زمینه مطالعهٔ رشتههایی مثل علوم اعصاب و روانشناسی است که دربارهٔ آن چه در سر انسان میگذرد تحقیق میکنند.
جالب است بدانید که در حال حاضر یک رشتهٔ دانشگاهی نسبتا جوان وجود دارد به نام علوم شناختی که مسئلهٔ شناخت را محور تحقیقات خود قرار داده است و در محل تلاقی شش زمینه قرار دارد که همگی ابعادی از این مسئله را بررسی میکنند: فلسفه، زبانشناسی، انسانشناسی، روانشناسی، علوم اعصاب و بالاخره هوش مصنوعی. میتوان انتظار داشت دستاوردهای این رشتهٔ علمی هم متقابلا کمک شایانی به بررسی هوش مصنوعی عمومی کنند.
منبع(https://quera.ir/college/land/college/8522/)