🔅روانكاوي در مدرسهي آلن دوباتن
وقتي بعداز فراوانْ سوآل و كلنجارِ وجودي باخود، نتيجه ميگيريم:يك جاي زندگيام ميلنگد! وبعد ميپنداريم، انگاري علت آن مساله، دور از دسترس من است! همآنجا، نوري توسط #روانكاوي تابيده ميشود، كه نه بخواهد پاسخ همهي سوآلاتمان را بدهد؛ ولي تلاش ميكند، درمانگرانه، وسيلهيي باشد براي شناخت وعمل بهترِ ما در مواجههي با خويش.
نشر#كرگدن درادامهي تلاشهايش، اينبار با #روانكاوي از مدرسهي #دوباتن وترجمهيي از #محمود_مقدسي ما را دعوت به #خوب_زيستن ميكند؛
🔅كتاب گويي بخواهدفشردهيي از روانكاوي تحليلي را روبهرويمان قراردهد، ابتدا باطرح داستانوارههايي از آدمهايي كه مشكلاتي چون افسردگي، بيانگيزگي، سرخوردگي، خودويرانگري، اضطراب، رابطه باديگري و رابطهي جنسي و..دارند، كه چه بسا آن نمونهها ميتوانند موضوع خود ما باشند! بخش نخست خودرا آغاز ميكند.
داستانها بامسالهيي پيچيده وسخت براي كسي آغاز ميشوند ودر ادامه بامراجعهي فرد به روانكاو، مشكل، واكاوي و ريشهيابي ميگردد وبعد از گذري، تغيير وبهبوديهايي درمراجعه كننده نمايان ميگردد.
براي نمونه در روايتي آگاه ميشويم:
«اگر اوضاع خوب پيش برود،كودك باغم واندوه، اما باواقعبيني، پي ميبرد كه مادرِ كاملِ ايدئالي وجودندارد. ميفهمد فقط يك مادر وجوددارد؛ كسي كه معمولا دوستداشتني است، اماميتواند بدخلق، خسته ودرگير هم باشد؛ كسي كه گاهي خطاميكند وممكن است ازافرادِ ديگري هم خوشش بيايد.»(ص18)
🔅كتاب به ما ميگويدكه اثربخشي روانكاوي رابه سختي ميتوان باآزمونهاي علمي نشان داد؛ چرا كه هم زمان زيادي ميبرد وهم مشاركت فعال بيمار رادر اين روندطولاني طلب ميكند. اماتاثير فوقالعادهي آنرا نميتوان منكر شد؛ چون به زعم مدرسهي دوباتن،اين روانكاوي است كه ناخودآگاهيِ كه ما عمدتا قرباني آن هستيم را روبهرويمان قرارميدهد و آنرا به سطحِ خودآگاهمان ميآورد واينگونه«ارواحِ گذشته،در روشني روز، ديده ميشوند و كارمان با آنها به پايان ميرسد»(ص34) همچنين از طريق انتقال است كه بيمار مهمترين و مشكلترين روابط گذشتهاش رابه درمانگر بروزميدهد ودر اتاقي كنترلشده تكانههاي رواني خويش راميبيند واينچنين راهِ تعامل بهتر با خود وديگري رامييابد؛
و نهايتا اگر«درمان خوب پيش برود، رابطه با درمانگر به نخستين رابطهي واقعا قابل اتكا ودلگرم كننده تبدیل ميشود»(ص36)
🔅نويسندگان كتاب به ما نشان ميدهند كه چگونه حداقل شش ويژگي:
شايستهسالاري، فردگرايي، سكولاريسم، رمانتيسم، رسانه و كمالگرايي
در دنياي مدرن آسيبهاي روانيمان رافزوني بخشيده و روانكاوي براي درمان هريك ازاين مشكلات چه تجويز وراهكاري پيشرويمان قرارميدهد.
🔅درادامه، كتاب چونان فرهنگِ فشرده جيبي به چندتن از بزرگان وبعداز آن، اصطلاحات پركاربرد روانكاوي ميپردازد ودر حين اين گزارشهااست كه خواننده رابا نحوهي درمان این افراد واز همه مهمتر آسيابهايي كه چه بسا خود درگير آن باشيم، آشنا ميسازد.
به عنوان نمونه #زيگموند_فرويد«بصيرتهاي فوقالعاده مهمي دراختيار ماميگذاردكه نشان ميدهدچرا انسان بودن اين اندازه دشوار است»(ص46) «او سازگاريِ مشكلدار با واقعيت را روانرنجوي ميناميد»(ص47) و باآنكه به روانكاوي معتقد است ولي درنتيجهگيري خيلي خوشبين نيست؛
«او فكر ميكرد، با كمي تحليل مناسب، آدمها ميتوانند پسِ پشتِ روانرنجوريهايشان راببينند وبا اينكار، امكان بيشتري براي انطباق با دشورايهاي واقعيت پيدا كنند»(ص56)
«زندگي خوب دراين نيست كه به هرچه خواستيم برسيم، دراين است كه وقتي كامياب شديم قدرش را بدانيم واين آزادي دروني را هم داشته باشيم كه اگر ناكام شديم، ناكاميهايمان رابا تخيل به سمت چيزهاي ديگري ببريم؛ زندگييي كه در آن ــ به تعبير فرويد ــ ياد ميگيريم خوب والايش كنيم».(ص64)
🔅#آنا_فرويد و رويكرد همدلانهاش با سازوكارهاي دفاعي انسان،
#ملاني_كلاين و تحليل روانكاوي كودكان و مفهومي به نام دوپارهسازي متاثر ازتصويري عجيبي به نام سينهي خوب و سينهي بد!
#دونالد_وينيكات وتعبير مشهورش كه به قدر كافي خوب باشيد.
#جان_بالبي و تلاشش براي نشان دادن منشا عمدهي تنشها وتعارضات ارتباطي ما در نوع مراقبتهاي مادرانه؛
#ژاك_لكان و پيشنهاد بالغانهاش كه
«بپذيريم آدمها به هيچ وجه ما را چنانكه هستيم نميفهمند؛ بپذيريم كه هميشه بد فهميده ميشويم ودر نتيجه ديگران راهم بد ميفهميم»(ص124)
ازافرادياند كه دركتاب از ايشان و ايدههايشان گفته ميشود
و در انتها بامفاهيمي چون: واقعيت رواني، تجربهي آسيبزاي كودكي، اصل لذت، ناخودآگاه، امرجنسي، سوپرايگو، فرافكني، دوپارهسازي ويكپارچه كردن، خودواقعي و خودكاذب، سوگ، فروپاشي رواني و..
فرهنگ كوچكی از روانكاوي رابا خود خواهیم داشت.
@MasoudQorbani7