ftm.khalili
ftm.khalili
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رهایی

گاه باید از شدت اجبار ها و تحمیل تصمیمات غلط دیگران جان خود را در دست گرفت و این دست را مشت کرده و به گونه ای فشرد که چیزی از آن جان در کف دستانت باقی نماند.

دانه هایی از خشم ، نفرت ، درد و بی اختیاری را چنان باید از چشمانت سرازیر کنی که خود مقصر آنان نیستی ، که خود دلیل آنها نیستی....

میدانی از چه حرف میزنم؟!

از دایره های حدی ایی که بعضی افراد برای خود ندارند. افکار و تصمیمات خود را مثل آتش بر جان احساسات ، اعصاب و روان دیگران می اندازند و دریغ از آنکه هر روز و هر لحظه این آتش درون آدم ها شعله ورتر میشود.

کارم از گریه های پنهان شبانه گذشته است.

کارم از خنده های تظاهر گونه گذشته است.

کارم از بی تفاوتی و تحمل و صبر گذشته است.

به نهایت خستگی در جا به جای این زندگی رسیده ام.

رهایی میخواهم ؛ رهایی از همه چیز و همه کس.

شاید رهایی از جنس فرار برای همیشه و یا شاید هم از جنس آرامش ابدی.

نمیدانم....

_دلنوشته _

فاطمه خلیلی؛)

رهایی
آسمان فرصت پرواز بلند است ولی قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید