قسمت اول:
براستی عشق چیست؟ با کمی تفکر در مورد چیستی و چگونگی عشق، با سوالات زیادی مواجه می شویم که شناخت ماهیت عشق، بدون پاسخ دادن به این سوالات، غیر ممکن بنظر میرسد.
سوالاتی مثل:
انواع عشق کدام است؟
آیا عشق خوداگاه است یا ناخودآگاه؟
آیا درک همه انسان ها از عشق شبیه یکدیگر است؟
آیا میزان عشق قابل اندازه گیری است؟
آیا اگر کسی عاشق نشده باشد، درکی از عشق خواهد داشت؟
آیا عشق نوع و صورت خاصی از خودخواهی نیست؟
آیا عشق فقط در رابطه بین دو انسان تعریف می شود یا اینکه عشق بین انسان و سایر پدیده ها نیز معنی دارد؟ مثلا آیا رابطه بین انسان و شغلش و یا رابطه انسان با حیوان و یا رابطه انسان با اموالش و اشیا نیز مشمول تعریف عشق می شود؟
آیا عشق الزاما یک طرفه است یا عشق دوطرفه هم وجود دارد؟
آیا عشق واقعی میتواند بدون عنصر فداکاری وجود داشته باشد، یا فداکاری بخش ضروری عشق است؟
آیا عشق باید پاسخ داده شود؟ آیا عاشق حق دارد از معشوق نیز توقع عشق داشته باشد؟
آیا عشق نوعی خودآزاری خودخواسته نیست که ما خود را به جای یک منبع شادی درونی، به یک منبع شادی بیرونی متصل میکنیم ؟
اگر عشق به معنای پذیرش کسی به همان شکلی است که هست، چگونه این موضوع را با تمایل به دیدن رشد و تغییر آنها تطبیق دهیم؟
آیا عشق یک نیاز ذاتی انسانی است، یا یک ساختار اجتماعی که به باور آن شرطی شدهایم؟
ارتباط عشق با معنای زندگی چیست؟
آیا ممکن است کسی را بدون درک کامل او دوست داشته باشیم، یا درک پیشنیاز عشق است؟
آیا عشق با خوشبختی ما رابطه دارد؟ اگر اینچنین است، چرا هیچکس بیشتر از آن کسی که به او عشق میورزیم نمیتواند ما را آزار دهد یا از ما آزار نمی بیند؟
اگر عشق چیزی است که همه دنبال آن هستیم پس چرا پیدا کردنش تا این هم دشوار و حفظ آن هم دشوارتر است؟
آیا عشق میتواند بدون جاذبه فیزیکی بقا پیدا کند، یا جاذبه فیزیکی بخشی ضروری از عشق است؟
اگر میگوییم کسی را بدون قید و شرط دوست داریم، آیا میتوانیم همچنان شرایطی را برای رابطه خود با او تحمیل کنیم؟
آیا عشق از جنس انتخاب است یا اینکه از جنس احساس؟ اگر از جنس انتخاب است، چگونه ماهیت خودجوش و غیرقابل کنترل عاشق شدن را توضیح دهیم؟
آیا عشق و آزادی میتوانند همزیستی داشته باشند، یا عشق ناگزیر منجر به نوعی مالکیت و وابستگی میشود؟
عشق از جنس غم است یا شادی؟
آیا عشق با دوست داشتن تفاوت دارد؟
آیا عشق نیازمند ابراز شدن است یا خیر؟ آیا عشق بدون ابراز شدن زنده میماند؟ آیا ابراز نمودن عشق، آن را افزون میکند؟
آیا عاشق واقعا از دیدن خوشبختی معشوق خود کنار دیگری خرسند میشود؟
آیا عاشق خیرخواه معشوق است ؟
آیا عشق یک طرفه پایدار می ماند؟
آیا ممکن است بیش از یک نفر را به طور برابر در یک زمان دوست داشته باشیم، یا عشق بهطور ذاتی نیازمند انحصار است؟
آیا دوست داشتن دیگری نیازمند این است که ابتدا خود را به طور کامل دوست داشته باشیم، یا عشق به دیگری میتواند به ما کمک کند که یاد بگیریم خود را نیز دوست داشته باشیم؟
آیا عشق بعد از وصال افول میکند؟ چگونه میتوان از افول آن جلوگیری کرد؟
اگر عشق جاودانه و تغییر ناپذیر است، چرا عشق در بسیاری از روابط با گذشت زمان کمرنگ میشود؟
آیا عشق رنگ دارد؟ اگر دارای رنگ است، بهترین رنگی که میتوان به آن اختصاص داد، چه رنگی است؟
آیا عشق نیازمند برابری است یا در نابرابری هم عشق ایجاد میشود؟
آیا میتوانیم بگوییم کسی را واقعاً دوست داریم، اگر آگاهانه برای خیر او به او آسیب برسانیم، یا اینکه عشق به صورت مطلق، نیازمند عدم آسیب است؟
آیا عشق، عاشق را نسبت به دیدن کاستی های معشوق کور می کند؟ اگر عشق کور میکند، چگونه میتوان از آن برای توصیف واقعی معشوق استفاده کرد؟
آیا عشق میتواند با میل به نزدیک نگه داشتن فرد مورد علاقه (حتی اگر به معنای محدود کردن آزادی یا خوشبختی او باشد) خودخواهانه باشد؟
عشق واقعی یعنی چه؟
آیا عشق ورزیدن یک مهارت است؟
آیا عشق ورزیدن یک هنر است؟
منشاء و دلیل ایجاد عشق چیست؟
آیا انسان های بد و جنایتکار نیز عاشق می شوند؟ اگر پاسخ مثبت است، آنها چگونه عاشق هایی هستند؟
ویژگی های مشترک داشته و نداشته انسان های عاشق چیست؟
آیا یک انسان بد می تواند یک عاشق خوب باشد؟
پاسخ به پرسشهای فوق بسی دشوار است. بررسی تاریخ زندگی بشر و سیر در ادبیات و فرهنگ و ملتها و آثار تاریخی و هنری آنها و همچنین نگاهی به شعر و موسیقی نشان میدهد انسان از دیرباز نگاهی ویژه به مقوله عشق داشته است و انرژی و اندیشه زیادی را صرف پرداختن به این موضوع نموده است.
این داستان ادامه دارد..................
پاسخ به این پرسش ها را در قسمت بعدی این مقاله که بزودی آماده و منتشر خواهد شد، دنبال کنید.
اگر شما هم پرسش هایی در خصوص عشق دارید، میتواند در قسمت نظرات، اضافه بفرمایید تا به پرسش های بالا اضافه شوند.
حمید رهام www.vidamanagers.com