ویرگول
ورودثبت نام
Mahsa
Mahsaمن مهسا هستم ،پرستارم ،عاشق کتاب خواندن و گاهی نوشتن
Mahsa
Mahsa
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

جایی که یاس ها هنوز می خندند.

هنوز در کوچه باغ های ذهنم صدای خنده های  دخترکی ،پرسه می زند.
بی اراده به دنبال صدا می روم.
از هیا هوی شهری شلوغ می گذرم.
در پس این شهر ،دور از تمام رنگ های کثیف ، دل می‌سپارم به خنده های دخترک.
و انگار جادو شده ام ، بی اختیار در دنیای او قدم می زنم.
قدم می گذارم در کوچه ای ، که در انتهای آن خانه ایی است  کوچک  و ویلایی.
شا خه های گل یاس از روی دیوار ها تا پایین کشیده شده،پُر است از یاس های سفید پنج پَر.
کمی آن طرف تر ، خوشه های آویز رازقی در یاس های سفید در هم می پیچند و چون آبشاری از رنگهای سفید و سبز و بنفش ،از تن دیوار بر زمین فرو می ریزند.

غنچه ها  مستانه می خندند و تا دهان به خنده می گشایند ،عطری دل انگیز تمام کوچه را فرا می گیرد .
تمام آجر های کوچه مست اند از عطر حضور یاس ها.
برای لحظه ای یاد جانماز کوچک بابا افتادم،همیشه پُر بود از یاس های سفید چیده شده از باغچه.
بویش را حس می کنم ،هنوز هم تازه است
قدم به حیاط خانه می گذارم،باغچه ای در وسط با گل ها و درختان میوه در آن خودنمایی می کند.
از حیاط می گذرم.


وارد خانه می شوم، شیشه های رنگین ،فضا را دلنشین و گرم کرده است.
انگارد وسط هال رنگین کمان افتاده برروی گل های قالی .
چقدر این خانه را دوست دارم ،چقدر برایم آشناست.
کمی آن طرف تر ،آشپزخانه است،که در وسط آن میزی چوبی با سه صندلی در اطرافش ،به انتظار نشسته.
فضای آشپزخانه با صدای قل قل کتری و بوی خوش هل و چای دم کشیده ،چه دلپذیر شده.
همان آشپزخانه که همیشه آرزویش را داشتم .
چقدر این خانه را دوست دارم .
چقدر من این خانه را می شناسم!!!
صدایی می آيد، به طرف آن بر می گردم.
خودم را می بینم ، آری خودم را.
دست در دست مردی میان قامت ،در چشمان مان لبخند خانه کرده .
عشق در میانمان موج می‌زند، خوب نگاه می کنم.
آری ،همان آشنای همیشگی ،همان عشق ممنوعه.
همان که در عین غریبه بودن از همه به من آشنا تراست.
این خانه من و اوست ،همان که آجر به آجرش را در عالم خیال با عشق آمیختم.
و آن دخترک ...
آن دخترک ،چکیده زلالی است از من .
از احساسم به او ، از بودن هایم از ....
آن دخترک زاده ایی است از عشق من و او
که می‌خندد و با موهایی رها شده در باد ، آزاد از باید و نباید های این دنیا.
فارغ از هر درد و آه.
تا ابدیت در این خانه می ماند....
مهسا
• 1404/08/03










خانه
۵۴
۴۵
Mahsa
Mahsa
من مهسا هستم ،پرستارم ،عاشق کتاب خواندن و گاهی نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید