
امسال، اعتکافی را تجربه کردیم که با همه اعتکافهای دیگر فرق داشت؛ اعتکاف مادر و فرزندی! تصورش را بکنید، مسجدی پر از مادرهایی که هر کدامشان، یک یا چند فرزند کوچک کنارشان داشتند.
از همان لحظه اول، فهمیدم که این اعتکاف، فقط برای ما ساخته شده است. دیگر خبری از اخم و تذکر نبود، اینجا همه پذیرفته بودند که مسجد، با حضور این فرشتههای کوچک، زیباتر و زندهتر میشود. برای همین بود که از سال گذشته تصمیم گرفتم، حتماً با دخترم به این اعتکاف بیایم.
این اعتکاف، یک فضای متفاوت بود، جایی که بچهها آزادانه کودکی میکردند و مادرها، فارغ از هر دغدغهای، به خلوت و عبادت میپرداختند. اعتکافی که انگار فقط برای ثبت لحظات ناب مادر و فرزندی، در دل مسجد برپا شده بود.

سحرگاه، سکوت سنگین آسمان را میشکند و نوری ملایم بر سجادهی بنفش دخترکم میتابد. دختر نهسالهام، حالا دیگر به سن تکلیف رسیده و برای اولین بار در اعتکاف، به سجدهی عاشقانهی خود مشغول است.
چشمهایش، دو دریای آرام و خالصاند که در آن انعکاس بیکران عشق و ایمان را میبینم. سکوت مسجد، تنها با زمزمهی دعاهایش شکسته میشود.
این تصویر، نه فقط یک عکس، بلکه دریچهای به دنیای پر از احساس ایمان و پاکی اوست.
این اولین سحرِ اعتکاف اوست، اما در قلب من، خاطرهای جاویدان از زیبایی ایمان و عشق خواهد شد.
ادامه دارد...