سید خانوم
سید خانوم
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

امشب مهمان کریم هستیم

رفتم توی اتاق بچه‌ها تا قصه بخوانم که یادم آمد فردا هفتم صفر و به روایتی شهادت امام حسن علیه السلام است. از بچه‌ها خواستم که امشب برایشان قصه‌ی امام حسن را بخوانم. موافق بودند. شروع کردم سوالاتی پرسیدم تا میزان شناخت آن‌هارا از امام حسن بسنجم.


می‌دانستند که امام دوم است و پدرومادر ایشان امیرالمونین و حضرت زهراست. پسرم که کوچک‌تر است اسم همه‌ی امامان را می‌گفت تا شانسش را امتحان کند و یک آفرین از من بگیرد.

امشب اتاق کوچک بچه‌ها مدینه بود و من هم روضه‌خوان کودکانم... روضه همیشه شعر و سوز و ناله نیست، گاهی با توضیح مختصر از زندگی تا شهادت امام می‌توانیم بچه‌هارا با ائمه و دینمان آشنا کنیم. راستش بهترین روضه‌هارا زمانی خواندم که به عنوان قصه برای بچه‌هایم‌گفتم. بدون ریا و پر از سادگی و پاکی...


پرسیدم بچه‌ها امام حسن حرم دارد یا نه؟ زینب بدون معطلی گفت نه و شروع کرد مداحی کاش بودی کرببلا کنار حرمم حرم داشتی حسن را خواند. مداحی‌ای که توی خونه‌ی ما به مداحی امام حسن معروف است.

اشک توی چشمانم جمع شد اما بغضم را فرو خوردم.
قصه‌ام‌که تمام شد دوباره چیزهای جدیدی را که گفته بودم پرسیدم تا مطمئن شوم در ذهنشان تثبیت شده باشد.


خواستم از اتاق بیرون بروم که دخترم بالا و پایین پرید که باید قصه حضرت رقیه هم بخوانم.

انگار دنیا را به من داده بودند. هم از کریم گفتم و حالا باید از رقیه‌ی ۳ساله قصه می‌گفتم. دوباره نشستم‌ و قصه‌ی حضرت رقیه را خواندم...
با این تفاوت که پسرم این قصه را بهتر می‌دانست. لحظه‌ی شهادت حضرت رقیه را او برایمان گفت.

خلاصه امشب اتاق کوچک ما هم مدینه رفت و هم خرابه‌ی شام. روضه‌خواندن و مجلس گرفتن به مکان و زمان و پول نیاز نیست. هرکجای عالم که باشی یک خط به‌یاد اهل بیت بخوانی و حرف بزنی آنجا حرم اهل بیت می‌شود...
خدایا ما و بچه‌هایمون رو در پناه خودت و اهل بیت قرار بده و عاقبت بخیرمون کن...

یا امام زمان برای ما دعا کن...


فردا اگر تونستید چند خط برای امام حسن و غربتش شعری بخوانید.


حرف آخر: تا خداهست و خدایی می‌کند مجتبی مشکل‌گشایی می‌کند

































































امام حسناهل بیت
مادر دو طفل که دوست داره بنویسه...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید