یک ماه میشود که یکی از مبلهای تکنفره را زیر عکس شهدا گذاشتهام. آنجا مکان امنی برای وقتی است که میخواهم با خودم خلوت کنم.
امروز سالروز شهادت شهید امینی است. شهیدی که همهی ما برای یکبار هم که شده با دیدن عکسش احساساتی شدیم.
تسبیحی را که مادرم امروز به عنوان سوغاتی از کربلا برایم آورده بود، برداشتم. مقابل عکسش نشستم و به صورتش خیره شدم.
اولین دور تسبیح را به نیت شهید امینی صلوات فرستادم. اشک از گوشهی چشمانم روی گونههایم میچکید.
بچههارا صدا زدم و گفتم:" امروز سالگرد شهادت شهید امینی هستش براش صلوات بفرستید" علی نزدیک عکسش شد، پایش را روی لبهی مبل گذاشت و بوسهای بر صورت شهید امینی زد و بلند گفت:" همه برای شهدا صلوات بفرستید" اشک ریختم و صلوات فرستادم.
رزق شهدایی امشب را به فال نیک میگیرم. خوش به سعادت شهید امینی که اینچنین زیبا به دیدار یار رفت...
ان شاءالله شهدا امشب مارا نزد اباعبدلله یاد کنند...