خیلی کم پیشمیآید که به سراغ کتابهای تاریخی بروم. اما اینبار به خاطر توصیه حاج قاسم به خواندن کتاب الغارات روی آوردم. این کتاب بسیار عالی و پرمحتواست. وقتی شروع کردم از خواندن فصل یک. واقعا متوجه شدم که چقدر حکومت امیرالمونین مشابه این حال و هوای کشور ماست. یقین پیدا کردم که اگر در این زمان ولایت فقیه را قبول نداشته باشیم، فردا روزی که امام زمان عج الله ظهور کنند باز دنبال بهانه میگردیم و ایشان را هم به رسمیت نمیشناسیم.
امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت امیرالمونین است، با خواندن این کتاب، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر میدهیم و دفاع میکنیم.
یکی از تلخترین اتفاقات در دوران خلافت امیرالمونین به وجود آمدن خوارج بود. حالا کمی به سالهای دور برویم و چرخی در تاریخ بزنیم.
بعد از اصرارهای فراوان بعد از سالها امیرالمونین خلافت را پذیرفت. در آن زمان معاویه خلافت شام را بر عهده داشت. طی نامهنگاری های فراوان از طرف حضرت به معاویه برای تحویل ولایت شام ن نپذیرفتن او. این انر باعث شد که امیرالمونین 4ماه بعد از جنگ جمل به سوی شام عزیمت کند و در جایی به نام صفین با سپاه معاویه رو به رو شود در صفرسال 37 دو لشکر جنگ را آغاز کردند و 12 رو این جنگ طول کشید.
در شب اخر یکی از منافقین امیرالمومنین پس از خواندن خطبهای اعلام کرد که اگر جنک ادامه پیدا کند نسل عرب از بین میرود. خبر به معاویه رسید و او با عمروعاص مشورت کرد و قرار شد قران هارا بر سره نیزه بزنند تا قران حکم بین دو لشکر قرار بگیرد. بنابر مخالفهای امیرالمونین مجبور شدند با معاویه صلح کنند.
در نتیجه جنگ صفین به خاطر سادگی عدهای و خیانت بعضی افراد و کشته شدن هزاران مفر از کوفیها و اینکه سپاه عراق در حال پیروزی بود که با خدعه عمر و عاص جنگ تمام شد و دو لشکر به شام و کوفه برگشتند
در راه بازگشت سپاه امیرالمونین به کوفه. عدهای از کردهی خود پشیمان شده بودند و به مخالفت با امیرالمومنین پرداختند و راه خود را از امام جدا کردند و وارد کوفه نشدند و در جایی به نام حرورا رفتند. آن حرفشان این بود که حکمیت کار درستی نبود و باید سریعا با معاویه جنگ کنند. اما امیرالمومنین مخالف بود چون او با معاویه عهد کرده بود.
این گروه خوارج نامیده شدند.
بعد از گذشت 7 ماه وقتی امیرالمونین دید که حکمیت نتیجهای در برنداشت دوباره تصمیم گرفت با شامیان بجنگد.
امیرالمونین در حال آمادهسازی نظامیان خود بود که خبر جنایات خولرج به گوش او رسید.
گروهی از خوارج عبدلله بن خباب را به دلیل عدم برائت از امیرالمونین گردن زده و شکم زن باردار او را دریده بودند. این حادثه باعث شد لشکریان به خاطر نا امنی بگویند که اول باید تکلیف خوارج را روشن کرد و بعد با شامیان جنگید. به همین دلیل امیرالمونین به نهروان رفت تا با آنها به گفت و گو بپردازد. اکثر آنها از جنگ کنارهگیری کردند و عدهی کمی که باقی ماند شکست خورد و امیرالمونین پیروز شد.
خوارج هم مردمان سادهاندیش داشت و هم مردمان عابد و زاهد. در این جنگ حدود 4هزار نفر از یاران سابق امیرالمومنین کشته شدند.
حال به این دوران برسیم. چقدر گروه خوارج در این زمان آشناست. کسانی که نان اسلام را خوردند و پشت ولایت فقیه ایستادند. این کتاب از وقایع کمتر دیده شده خلافت امیرالمونین میگوید اما ما در این زمان قشنگ حسش میکنیم. فکر کنیم به همین دلیل خواندن این کتاب مرا به فکر فرو برد.
خوارج زمان خود نباشیم...
کتاب ترجمه الغارات
نویسنده: ابراهیم بن محمد ثقفی
تصویر از گوگل دانلود شده است. این کتاب را از طاقچه خریداری کردم و خواندم.