
اردیبهشت، بانویی است که بوی بهار و عطر امید از ردای او برمیخیزد. گیسوانش با باد میرقصد و رازهایش را نجوا میکند. صبح، هنگامی که خورشید بر پنجرهها میتابد، او در خانه با آغوشی پر از شور و شوق آغاز میکند. کودکانش در اطرافش میچرخند، در حالی که او برایشان قصهای از آیندهای روشن میگوید.
اما اردیبهشت همیشه لبخند به لب ندارد. برخی روزها، او مانند گل پژمردهای است که تشنگی و خستگی در ریشههایش خانه کردهاند. در سکوت شب، اشکهایش با ستارهها نجوا میکنند و دردهایش را برای ماه فاش میسازند. او از دلتنگی و دلشکستگیها عبور میکند، با این حال همیشه چیزی در او روشن میماند؛ شعلهی کوچک امید.
اردیبهشت، با تمام فراز و نشیبهایش، درس زندگی است. مادری که حتی در تاریکترین لحظهها، گرمایی از عشق و محبت را به خانه هدیه میدهد.
اردیبهشت نیاز دارد که دیده شود، شنیده شود و دوست داشته شود. او زنی است که اگر دستش را بگیری، میتواند جهانی را زیر پای عشقش خلق کند.
بیایید اردیبهشتمان را باور کنیم؛ او همواره آماده است که دوباره شکوفه بدهد.