سید خانوم
سید خانوم
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

روایت‌های طلبگی


? اوایلی که سیدرضا با مخالفت‌های شدید خانواده‌اش ملبس شد. در مدارس ابتدایی اطراف حوزه و منزل تبلیغ می‌‌رفتیم.

سیدرضا عاشق حرف زدن با بچه‌ها بود. من هم ایده‌های اجرایی خوبی به سید می‌دادم.
همین باعث شده بود، سیدرضا هروقت که برای صحبت‌های اولیه به مدارس می‌رفت، مدیران مدرسه با روی باز از ما استقبال کنند.

یکی از کارهایی که همیشه باعث می‌شد بچه‌ها از دیدن ما خوشحال شوند، صداقت‌مان بود.

وقتی صداقت کلام، مهر و محبت مارا احساس می‌کردند. لبخند رضایت را  گوشه‌ی لب‌هایشان می‌‌دیدیم. ?


عکس از نت

پ ن: روایت دوست دارید یا نه؟?


طلبهروایت‌های زن مسلمانهمسر طلبهزندگی طلبگیتبلیغ
مادر دو طفل که دوست داره بنویسه...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید