دلی بزرگ میخواهد بدانی که فقط مدتی میتوانی حضورش را کنار خودت حس کنی. طعم دیدارهای عاشقانهی شهدایی را زیر لب بچشی اما بدانی که برای هدف بزرگتری تن به این "بله" گفتن دادی.
سخت است بفهمی رفیق روزهای تنهاییات، یار بهشتزهراییات، همسر نوربالایت کی به رفقای شهدیش میپیوندد.
افسوس خوردن کار خوبی نیست، اما بسیار افسوس میخورم به آن زنهایی که خدا خواست تا اندکزمانی کنار مردان بی ادعایی زندگی کنند و طعم شیرین زندگی واقعی را بچشند.
زندگیای که چیزی جز لذت دیدار با یار اصلی یعنی خدا را در خود نگنجانده است. شاید تعبیر زندگی با طعم خدا مصداق این عبارت باشد.
امروز کتاب "شهید نوید" را خواندم. زندگینامهای با روایت، پدر،مادر،خواهر و همسر شهید که به صورت خاطرات نوشته شده بود.
از مادری میگفت که با دیدن پسر کوچکش همهی غم و غصههایش را از یاد میبرد و از پدری میگفت که همچون اباعبدلله بر سر پیکر پسر جوان و تازه دامادش کمرش خم شد و عبارتی را که امام حسین بالای پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام گفت را دوباره بر زمان آورد عَلَی الدّنیا بعدک العفا
اُف بر دنیایی که دیگر تو را ندارد.
این کتاب بسیار از تلاش خالصانهی جوانی مینویسد که برای رسیدن به خدا و امام حسین از همهی داراییهایش گذشت. حتی پسری که دوست داشت همیشه داشته باشد و اسمش را به یاد شهید رسول خلیلی" رسول بگذارد"
ما هرروز در حال آزمایش شدن هستیم. اما کسانی از این آزمایشات الهی سربلند بیرون میآیند که مثل "شهید نوید" در هر امری تسلیم به فرمان خدا و رضای او باشند.
کتاب بسیار قشنگ و روانیست.
اگر مثل من به کتاب شهدا علاقه دارید بخرید و بخوانید و هروقت زیارت عاشورا خواندید به یاد شهید نوید در "حرب لمن حاربکم" تامل کنید.
روزگارتان شهدایی ❤
معرفی کتاب: شهید نوید
نویسنده: مرضیه اعتمادی
انتشارات: شهید کاظمی